۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

سالروز قتل شکیلا بر بلندای قوریغ تجلیل گردید




امروز مصادف بود با 7 دلو سال روز شهادت شکیلا، دخترک خوردسالی که در خانه ی سید هادی واحدی بهشتی عضو شورای ولایتی بامیان به طور مرموزی به قتل رسید. امروز را جامعه ی مدنی در بامیان دست به راهپیمایی زد تا آمادگی خود را برای تداوم مبارزه و مقاومت برای تحقق عدالت و برملا شدن راز قتل وی اعلام بدارد، و بر تعهدات قبلی شان نسبت به هدر نرفتن خون دخترک مظلوم و قربانی زورگویی قدرتمندان، همچنان پافشاری نمایند.
این تجلیل اما در کابل به گونه ی دیگری انجام یافت و اعضای کمیته ی دفاع از زنان قربانی خشونت که اینک بر تعداد یاران و حامیان شان افزوده گشته است، شهر و دغل بازی های درونش را به کناری نهادند و راهی کوهستانی بلند گردیدند تا تعهد و ایستادگی بر پیمان دیرین شان برای دادخواهی خون شکیلا را بر مزار وی تجدید و تقویت نمایند.
سفر به بلندی ها، گرچه عاری از مشکلِ یخبندان و گل و لای نبود، اما لذت پایداری بر پیمانی که برای دادخواهی ونی به ناحق ریخته شده بسته بودند را، به همراه داشت. عشق برای صعود از میان گل و برف و یخ، تا رسیدن بر مزار او که پرمیمنت و با برکت صورتک های تزویر را از چهره ی فریب کاران و زورمندان برکند، تجلی عشقی دیگری بود که پویندگان راه عدالت همیشه مشتاقانه و با گذر از میدان های تهدید و توهین و افترا، تاکنون پیموده اند. گرچه تعداد حاضرین بر مزار از چند ده نفر فرا نمی رفت، اما «صفا»، «پایداری بر عهد» و «امید به موفقیت» در چشم ها موج می زد و بشاش بودن آنان نشان از انرژی وافرشان در تداوم راه شان داشت.
نخست عزم رفتن نمودیم و به همکاری و یاری یک دیگر تا رسیدن به آن بالاها، پرداختیم. اندک زمانی نگذشته بود که رسیدن پی در پی یاران با وفای مان را شاهد بودیم. جمع خوبی بودیم و رضایت از آمدن از چهره های صمیمی همگان نمایان بود. گلبرگ ها را بر مزاری فراموش شده پاشیدیم که با رنگ سپیدِ برفِ خوابیده بر خاک شکیلا، چه ترکیب پرمعنایی را ساخته بود. سفیدی معصوم و سرخی خون پاشیده شده بر حیات وی.
شمع ها هم روشن شدند و بر شاعرانه سازی فضا بسی افزود. شاید این شاعرانگیِ سپهر کوچکِ جمع ما، نیاز دادخواهان خون وی بود تا کماکان از راه ظریف مدنی منحرف نشوند و سرسختی و دجالیت مظنونان به قتل شکیلا که از همان ابتدا در سازوکار تحریف مسیر قانونی تحقیق و قشا بودند، بیهوده به خشم شان نیاورد. چند خبرنگاری که به جمع ما پیوسته بودند، بدون تأمل و با اشتیاق خاصی به عکس برداریِ مزاری که اینک با شمع و گل و مهر یاران آذین بسته بود، پرداختند. کسی از میان ما نه شاعر بود و نه دیزاینر حرفه ای، اما صحنه بس زیبا شده بود و من خودم دلم نمی خواست آن جا را ترک نمایم، شاید دیگران هم میل مشابهی در سر داشتند.
چند سوال به رسم مصاحبه شد و زهرا و علم، چون همیشه پاسخ های شان را بیان داشتند. ساعتی در چنین محیطی قرار گرفتیم و ابهت مزارِ خاکی و فروتنانه را از آن بالا دیدم که چگونه تمامیت غرب کابل را به نظاره نشسته و مطمئنم که چشمان آرمیده در زیر آن خاک، یارانی را انتظار می کشید که برای صیقل زدن «انسانیت» و بیداری «وجدان»شان، باید به دادخواهی خون او بپاخیزند که به راستی «سکوت» سزای شکیلا نیست و در این رهگذر راه نیرنگ و زور را با حضور دایمی شان در صحنه ها ببندند تا همچنان شکیلاهای بی گناه دیگری را به زیر خاک فرو نبرند و بر تعداد قربانیان هوس های دیوان بی سیرت، افزوده نگردد.

۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

نگذاریم به شمار شکیلاها افزوده شود


فردا هفتم دلو مصادف است با اولین سالگرد به خون خفتن شکیلا دربامیان. یکسال از خاموش شدن شکیلا میگذرد ولی باهمه فریادهایی که به خاطر قتل او بلند شد؛تا هنوز هم قضیه قتل او پیگیری نشده است و خانواده اش درحسرت شناخت قاتل دخترشان باقی مانده اند. شکیلا دور از زادگاه مادری اش درگوشه ای ازشهرکابل به خاک سپرده شده است .

اینک برای همدردی با فامیل شکیلا و همصدایی دوباره برای مبارزه و پیگیری جدی دوسیه او برآن شدیم تا فریاد خویش را از آرامگاه ابدی اش بلند کنیم.

دراین حرکت با ما همگام وهمصدا شوید.

زمان : شنبه ؛هفتم دلو 1391-ساعت 2 بعد ازظهر

درالامان-حدیره شهرک امید سبز-آرامگاه شکیلا

برای معلومات بیشتر با این شماره به تماس شوید:
0707009595

۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

فمنیزم، جنبش رهایی زنان 4



قسمت چهارم
بنابراین، چون فمنیزم یک مکتب فکری منسجم و دارای اصول و عقاید ثابت نبوده، بلکه بیشتر جنبشی است که از حرکت و مبارزه سخن دارد و لذا متناسب با شرایط مشخص اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ای که جایگاه زن را در جوامع مختلف تعیین می نماید، همچنین نوع اقدامی که به نیرو و آگاهی فمنیست های هر جامعه منوط می باشد، دارای تعریف متفاوتی می گردد. به عبارت دیگر، فمنیزم بیش از هر اندیشه و تئوری دیگری استعداد بومی شدن را دارا می باشد و با شرایط متفاوت آمیخته می گردد. چراکه مبارزات همیشه به شرایط متغیر وابسته بوده و بسته به موقعیت و وضعیت سیاسی ـ اجتماعی می تواند از رادیکال ترین تا محافظه کارترین شکل را به خود بگیرد. یعنی، نوع مبارزه ی زنانه، از سویی به مبرم ترین نیازهایی که برای مساعد شدن شرایط بهتر زندگی مرتبط بوده و مطالبات دقیقا بر اساس آن ها صورت خواهند گرفت و از سوی دیگر به شرایط عملی شدن این مطالبات و نیز توانمندی و درجه ی آگاهی مبارزین بستگی دارد، طوری که اگر نیاز یک جامعه دسترسی زنان به «حق رأی» باشد، در جامعه ی دیگری که تمام این مراحل را پشت سر نهاده و مقولاتی چون «حق طلاق» یا «تقسیم کار خانه» به مثابه ی مانع عمده ی رشد زنان مطرح هستند، ضرورت مبرم مبارزاتی به شمار رفته که مبارزه برای «حق رأی» دیگر جوامع شاید نوعی «خرده کاری» در عرصه ی مبارزاتی به شمار آید. این است که فمنیست های شناخته شده ای چون ویکی ­وندل در کتاب «فمنیزم و تحلیل های سیاسی» خود از فقدان یکدستی و تعریف یگانه شکوه داشته و می گوید،
«بسيار دشوار است عقايد اساسي را مشخص کنيم که دست کم بعضي از کساني که خودشان را فمينيست مي دانند با آن مخلفت نکنند».
علاوه بر غامض بودن مفهوم و تعریف فمنیزم که علت اصلی آن را باید در وظیفه ی مسلح نمودن زنان برابری خواه به رهنمودهای متفاوتی که باید در جوامع مختلف کارایی داشته باشد، جستجو کرد، خود دست همه را در تعریف این واژه، متناسب با شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر جامعه ای باز می گذارد و جنبش فمنیستی را از واژه ای غربی و با تعاریف منبعث از ساختار و فرهنگ جوامع غربی بیرون می کشد و آن را بومی تر می سازد. روشن است که وظیفه ای چنین پیچیده درعین حال مشکلات فراوانی را برای کابرد و نوع استفاده از آن خلق می نماید. این معضل و پیچیدگی، پروسه ی درک و فهم «فمنیزم» توسط زنان ناآگاه و کم مطالعه و بعضاً احساساتی و عقده ای را با مشکلات جدی روبه رو می نماید. البته مخالفین این جنبش و جریانات زن ستیز هم از فرصت استفاده نموده به تخریب و بدفهمی بیشتر آن کمک می نمایند. خانم کیت­ فیگز در کتاب یاد شده اش می گوید، «... واژه ی فمنیزم چنان با موفقیت به معنای تنفر از مرد، خشن، هرج و مرج طلب و زن همجنس باز رواج یافته است که تعداد اندکی از زنان مایل بودند قد علم کنند و آن را برای خود الگوی رفتاری بدانند. وی در جای دیگر کتابش می گوید، «[فمنیزم] چنان به گروه دیوانگان انقلابی منسوب شده که کمتر زنی می خواهد به فمنیست شناخته شود.»
البته این بدفهمی و حساسیت های ناشی از آن، مختص زنان معمولی نبوده و شخصیت هایی چون خانم مرضیه (مینو) مرتاضی لنگرودی که یکی از روشنفکران ملی ـ مذهبی ایران و همسر حبیب الله پیمان رهبر جنبش مسلمانان مبارز ایران می باشد، در گفتگوی کوتاهی با نویسنده ی این سطور در کابل ادعا نمود که فمنیزم اندیشه ای وارداتی و غربی است که به درد ماها نمی خورد. دقیقاً عمده شدن اندیشه ی جناحی از میان رادیکال فمنیست های عمدتا همجنس گرایی که معتقدند حتا نیاز جنسی به مردان به منظور بارور شدن زنان، با استفاده از تکنولوژی پیش رفته از بین رفتنی است و بر اسس دیدگاه خاص این دسته از افراط گراهای فمنیست، زنان باید مردان را از میان خود طرد نموده و به اجتماعات خواهری مستقل اکتفا نمایند، در کنار بدفهمی های ناشی از کم مطالعگی و سطحی نگری ها، زمینه ی رشد حساسیت زنان معمولی و موضع گیری نیروهای سنتی جامعه را بیش از پیش مهیا می سازد.
گرچه من معتقدم که بیش از بررسی و دقت روی مفهوم «فمنیزم» و به ویژه تعاریف متفاوتی که به دلیل تمایلات و قرابت های ایدئولوژیک ـ سیاسی از این واژه بیان گردیده اند، باید تأثیر رفتار و تمایلات افراد منتسب به یک جریان فمنیستی بر تعریف های ارائه شده را مورد پژوهش قرار دهیم. چراکه، تمایلات و خواسته های فردی، گروهی، عقیدتی و سیاسی افراد و جریانات نقش بارزی در شکل گیری تعریف های متفاوت این واژه داشته اند. مثلا زنانی که بنا به دلایل و تمایلاتی از مردان نفرت پیدا کرده اند و یا از تمایلات همجنس گرایانه برخوردار بوده اند، وقتی فمنیست شده اند، به این اندیشه سمت و سوی و تعریف ضدمرد و یا همجنس گرایانه داده اند. البته نمی خواهم این نظریه را مطلق نمایم، اما چنین رویکردی بر تعریف و شناخت فمنیزم و تلاش زنان برای رهایی از ستم و تبعیض مردسالاری، کم تأثیر هم نمی باشد. یعنی تعریف های نادرست و جهت ضد مرد پیدا کردن تعریف های فمنیستی علاوه بر ایجاد حساسیت زیاد برای بخش های بزرگی از جامعه، می تواند آن را از مسیر اصلی آن که رویارویی با نظام و سیستمی پیچیده و قدرتمندی مانند «مردسالاری» می باشد، تحریف نماید و برخوردها را کاملا مکانیکی و سطحی نماید.
به هر حال، چنان که گفته شد مشکل است تا از میان صدها تعریفی که از فمنیزم صورت گرفته، بتوان یکی را پیدا نمود که مورد پذیرش همه باشد، اما می توان از نکاتی یاد نمود که می شود در میان تمامی تعاریف به طور مشترک پیدا شوند. مثلا تمامی فمنیست ها هم عقیده اند که زنان به­خاطر تفاوت جنسی شان مورد تبعیض مرد و جامعه ی مردانه قرار می گیرند و نیز همه برای رفع این تبعیض ها معتقد به کار و تلاش وسیع و همه جانبه ای هستند که در درازمدت باید نظام و مناسبات نابرابر را از جامعه برکند. در این خصوص خانم روزاليند دلمار در کتاب «فمنیزم چیست؟» خود می نویسد،
«دست­کم مي توان گفت که فيمينيست کسي است که معتقد باشد که زنان به دليل جنسيت گرفتار تبعيض هستند، که نيازهاي مشخص دارند که ناديده و ارضا نشده مي ماند، که لازمه ي ارضاي نيازها تغييري اساسي در نظام اجتماعي، اقتصادي و سياسي است».
از همه ی این ها که بگذریم، فمنیزم که منشأ آن مبارزات تاريخي زنان مي باشد، در طول تاريخ و متناسب با شرايط و ضرورت هاي مبارزاتي هر عصر و جامعه اي، از تعريف خاصي برخوردار بوده است. کما اين که، هر مدعي فمينيزم نيز، طبق تمايلات فکري، سياسي و طبقاتي اش تعريف هاي متفاوتي از آن ارائه مي نماید. يعني، يک جريان چپ نمي تواند تعريفي ماوراي طبقات و غيرراديکال از اين جنبش ارائه نمايد و متقابلاً جريانات و افرادي که از منشأ فکري سنتي و ماقبل مدرنيته (سرمايه­داري) تبعيت مي نمايند و يا به دليل وابستگي هاي سياسي و دولتي شان ناچار از روي کردي محافظه کارانه هستند، اغلب فمينيزم را حرکتي نامناسب براي جوامع مذهبي و شديداً مردسالار، معرفي نموده و پيروان اين جنبش را به خودباختگي فکري و به اصطلاح «غرب زدگي» متهم مي نمايند. چیزی که نهادهای سنتی ای چون «شورای علمای شیعه» طی قطعنامه ی سالانه اش شدیدا بر آن تاخته و آن را اندیشه ای ضداسلامی و غرب گرایانه نامیده اند.
در رابطه با چنین جرياناتی بايد روشن نمایم که هميشه چنين افترازناني اقشار بي سواد، متعصب و پیرو قرائت های کاملا سنتی نمي باشند. مثلا در این میان حتا با زنان تحصيل کرده ي دانشگاهي با مدارک و مقام هاي علمي بسيار بالايي نيز برمی خوریم که در مقابل فمينيزم اقدام به موضع گيري آشتی ناپذیر مي نمايند. چراکه مردسالاري اثرات خاص خود را عميقاً بر زن و مرد گذاشته و فرقي هم نمي کند که تحصيل کرده باشد و يا غير آن، و هرگز با متدهاي رايج هم نمي توان از چنگال آن رها يافت. به قول شولاميت فايرستون در کتاب ديالکتيک جنس،
«طبقه ي جنسيتي آنقدر پيچيده است که نمي توان آنرا مشاهده کرد. او معتقد است که فرودستي زنانه نه تنها در نظام دستمزدها و نظام حقوق (معاش) بلکه در تمامي مناسبات و روابط فردي و خانوادگي به طرزي نامرئي حاکم است».
 ادامه دارد

۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

پیام تبریک نویسندگان، فعالان سیاسی و مدنی هزاره در کابل به حزب پر افتخار دموکراتیک هزاره ی کویته


ما با توجه به حادثه ی دردناک و تکان دهنده ی روز پنج شنبه در علمدار رود کویته که از سویی منجر به شهادت بیش از 100 نفر و زخمی شدن حدود 200 نفر از هزاره های کویته گردید و از طرفی نیز، وضعیت عمومی را متشنج نموده و با رفتن دست های جوانان هزاره به سوی سلاح، امکان بروز خشونت بارترین حادثه در تاریخ کویته را داشت، با خردمندی و مدیریت بالای رهبریت حزب دموکراتیک هزاره (HDP) اوضاع نه تنها زیر کنترل درآمد، که یکی از زیباترین نمایش های مدنی تاریخ بلوچستان و شاید هم تمامی پاکستان به اجرا گذاشته شد و با اعتصاب غذا و تحصن 60 هزار نفری در تاریخ این سرزمین و حتا سراسر خاورمیانه، به عنوان بزرگ ترین حرکت مدنی به ثبت رسید. این ما را کاملا امیدوار ساخت که رهبریت باشعور و آگاه هزاره های کویته اینک در مدارهای بالای تکامل سیاسی ـ مبارزاتی قرار گرفته و قادر است بحران های بعدی را نیز به خوبی بحران جاری، مدیریت نماید.
این است که ما به موجودیت رهبریت خردورزی چون حزب دموکراتیک هزاره در آن خطه افتخار می کنیم و یافتن موقعیت بسیار بالای سیاسی میان بزرگ ترین احزاب و گروه های سیاسی کویته و نیز موفقیت در تأمین خواسته های برحق تان را از صمیم قلب به شما تبریک می گوییم.
شما مطمئن باشید که در آینده و در هر شرایطی باز هم کنارتان خواهیم ماند و از خواسته های برحق تان پشتیبانی خواهیم نمود.

نهاد مردمی حق برابر
از برگزارکنندگان راهپیمایی با شکوه کابل
سه شنبه 26 جدی 1391 مطابق 15 جنوری 2013

۱۳۹۱ دی ۲۲, جمعه

پیام تسلیت نهاد مردمی حق برابر

وای که این مصیبت عظمی بسی جانگداز است.
هزاره ها در 16 سال گذشته چنین تلفاتی نداده اند.
تا این لحظه تعداد شهدا از مرز 120 نفر گذشته است.
چگونه دلی باشد که برای همدردی و همبستگی با
هزاره های سربلند کویته
که چنین ناجوانمردانه توسط تروریستان جنایتکار قتل عام می گردند، 
آرام بگیرد و کاری نکند.
 ما بدین وسیله به همه ی هزاره های جهان و نیز
آزادگانی که با شنیدن کشتار مردم بی گناه سخت آزرده می گردند،
تسلیت عرض می داریم.

نهاد مردمی حق برابر