۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

نامه تن فروش به دین فروش



جناب سلام
میدانم تعجب میکنی اما میخواهم برایت بنویسم
تنم را میفروشم
برای لقمه نانی
شاید بگویی زن گناهکار، پلید ، بی شرف ...؟؟
میدانم در سرزمین من اگر زنی تنش را بفروشد تا نانی بیابد همه تکفیرش میکنند
بی آنکه دردش را بدانند
و تو !!!
هر روز دینت را میفروشی و ارزان .
بازارت گرم است
فائل میدهی
حج میروی و گاهی با زنی مثل من بدون آنکه دردش را بدانی یا خواهشش را هم بستر میشوی

اما من!
تنم را میفروشم و نانی میابم
روزه میگرم و بعد از افطار به تجارتم میپردازم
نماز میخوانم
و به کسی مهر تکفیر نمیزنم
پس بهتر از تو ام زیرا تو در روز های رمضان و محرم ، حین نماز و بعد از آن همیشه دین خدا را حراج میکنی و به دنیا میفروشی
من تن فرشم نه دین فروش
من بزرگتر از تو ام