مریم رجوی
صدور بنیادگرایی و گسترش زن ستیزی
بنیادگرایی که به اقتضای سرشت خود در داخل مرزها محدود نمیماند، در پیشروی خود به کشورهای دیگر نیز زنستیزی را گسترش میدهد.
آخوندها از جنون ضد زن، برای صدور ارتجاع و تروریسم به سایر کشورها استفاده میکنند. آنها به نیروهای سرخورده و ناآگاه سایر کشورها چنین القا میکنند که بیبند و باری جنسی، هدف نهایی دموکراسیهاست و همهٌ بدبختیها ناشی از این است که پای موجود شوم و فتنهگری به نام زن به صحنهٌ جامعه باز شده است. در چنین جوی، با نشان دادن عکس زنان بیحجاب به مشتی متعصب، در آنها کینه ایجاد میکنند و زمینهٌ ترور زنان کارمند و خبرنگار را فراهم میسازند.
صدور بنیادگرایی و گسترش زنستیزی را از سه جهت میتوان مورد توجه قرار داد:
اول این که, صدور وگسترش بنیادگراییاسلامی مبتنی بر حاکمیت بنیادگرایی در ایران است و رژیم ایران از روز نخست هیچوقت پنهان نکرده که استقرار حکومت جهانی اسلام, یک هدف استراتژیک, برای این رژیم است. خاتمی رئیس جمهور سابق رژیم گفته است: در استراتژی حفظ انقلاب اسلامی, ما باید به «بَسط» نگاه کنیم و نه به «حفظ».
دوم این که بنیادگرایی اسلامی, با دنیای معاصر سازگاری ندارد، لذا در هر شرایطی بقای خودش را در تهاجم و گسترش به سایر کشورها جستجو میکند. به همین خاطر بود که خمینی ۸سال بر ادامه جنگ با عراق اصرار کرد و میگفت"جنگ, مایه حیات» و «صلح, دفن اسلام» است.
اما سومین جنبهیی که باید در امر صدور بنیادگرایی مدنظر داشت, زمینهها و بسترهای مناسب رشد آن در دهههای اخیر است. دو عامل بسیار مهم در این زمینه، یکی فرو ریختن اتحاد شوروی سابق است و دیگری پایان ناسیونالیسم عرب بر اثر بحران و جنگ کویت.
اگر به خاطر داشته باشید, همین که اولین علائم تزلزل در اتحاد شوروی ظاهرشد, خمینی در نامهیی که در سال۱۹۸۸به گورباچف رهبر اتحاد شوروی فرستاد, او را دعوت به اسلام کرد! هر چند این اقدام از نظر دیپلوماتیک، سبکسرانه بهنظر میرسید, اما بیانگر رویکرد آخوندها برای پیشبرد نیات بنیادگرایانه بود.
در اولین سالهای دهه۹۰، مقاومت ایران تأکید میکرد که «بنیادگرایی اسلامی, تهدید جدید جهانی» است. (۹) متاسفانه عده کمی در آن زمان, این بحث را جدی گرفتند, اما گذشت زمان و فجایع تلخی مثل ۱۱سپتامبر۲۰۰۱, وضعیت در افغانستان و عراق و وضعیت مسلمانان در کشورهای غربی, صحت ارزیابی مقاومت ایران را تایید کرد.
امروز در کشورهای مختلف جهان, تهدید از ناحیه بنیادگرایان علیه حقوق و آزادیهای زنان به طور کیفی افزایش پیدا کرده است. در برخی کشورها حتی از قوانین زنستیزانه رژیم آخوندی الگوبرداری کردهاند. مجازات سنگسار, بعد از آن که رژیم آخوندی آن را در ایران اجرا کرد در برخی کشورها ظاهر گردید. حجاب اجباری و سلب حق انتخاب پوشش نیز از ایران به بسیاری از جوامع مسلمان صادر شد.
در کشورهای غربی, بنیادگرایان میخواهند رویارویی کاذبی بین فرهنگ اسلامی و غربی ایجاد کنند. موضوع زنان جدیترین سوژه این چالش فرهنگی است.گزارشهایی که از وضعیت بخشهایی از زنان مسلمان در این کشورها میرسد، تکاندهنده است. ده سال قبل نمیشد تصور کرد که زنانی حتی به قیمت از دست دادن جان خودشان, حاضر نشوند به وسیله پزشکان مرد معالجه بشوند, ولی امروز با این پدیده مواجه هستیم. در حالیکه در فقه اصیل اسلامی،که اصل ساده و راهگشای آن کلمه قرآنی «یسر» به معنی سهولت و ساده گرفتن است، طبق آیه صریح قرآن به هنگام بیماری تکلیف روزهگرفتن هم از فرد بیمار ساقط میشود. بر همین منوال، پذیرش خطر جانی به خاطر اینکه طبیب مرد است یا زن, پسندیده و مجاز نیست. یعنی به هنگام بیماری و خطر جانی، مراجعه به طبیب چه زن و چه مرد، مجاز و بلامانع است مگر اینکه کسی قصد و غرض دیگری داشته باشد.
اما این یک واقعیت است که اکنون میبینیم زنان مسلمان در کشورهای غربی به خاطر نداشتن یک آلترناتیو قابل قبول دیگر, در دافعه شرایط و وضعیت موجود، به آن سوی طیف میگریزند. یعنی در دافعه بیبندوباری و لجامگسیختگی جنسی، به تحجر و قشریگری پناه میبرند. تندادن به اندیشهها و عملکردهای بنیادگرایان به طور اجتماعی، قبل از هرچیز حسرت اجتماعی و تاریخی نسبت به فقدان رویکرد رهاییطلب انسانی را بازتاب میکند.
بنیادگرایی چه در ایران و چه در اروپا یک هدف مشخص دارد: خانهنشین کردن زنان و حذف آنها از صحنه اجتماع.
در کشورهای اسلامی و عربی بخصوص کشورهای همسایه ایران, حقوق و آزادیهای زنان, به میزانی که رژیم آخوندی موفق شود به این کشورها ارتجاع صادر کند, در تهدید است و ما در حال حاضر شاهد خیلی از این آثار هستیم.
در میان کشورهای مختلف, عراق به علت ویژگیهای منحصر به فرد ژئوپلتیک خود, ازجمله اکثریت شیعه, مزار ۶تن از امامان شیعه و یک مرز هزارودویست کیلومتری با ایران, همواره هدف مقدم آخوندها برای صدور بنیادگرایی بوده و بهقول آخوندها به یک میوه رسیده برای چیدن تبدیل شده است. من بارها گفتهام اگرچه مقاومت ایران خود افشاکننده سلاحهای اتمی وکشتارجمعی رژیم بوده است, اما اکنون خطر روزافزون مداخلات رژیم ملایان درعراق صد بار از خطر اتمی این رژیم بیشتر است. رژیم ایران با اعزام عوامل ساختهشده در قم و تهران به عراق, برای صدور بنیادگرایی تلاش میکند و زنان از اولین قربانیان پیشروی بنیادگرایی در عراق هستند.
زنان عراق ۴۵سال پیش, با تصویب یک قانون خانواده، تحت عنوان «قانون احوال شخصی» ازحقوقی برخوردار شدند. ازجمله, منع طلاقهای خودسرانه توسط مردان, حق سرپرستی کودکان برای مادران طلاق گرفته, دشوار کردن چند همسری, حقوق مساوی در وراثت. اما بنیادگرایان برای لغو این قانون تلاش زیادی بهعمل آوردند.
عوامل رژیم آخوندی در مناطق جنوبی عراق, به شیوههای مختلف, زنان را تحت فشار قرار میدهند. در دانشگاه بصره زنان را وادار به ترک تحصیل میکنند. فشارها به حدی است که در بغداد زنان علیه ناامنی و خشونت و مشخصاً اهانتها و تحمیلات عوامل ملایان دست به تظاهرات اعتراضی زدند.
خلاصه کنم: امروز عراق درکانون تحولات نوین منطقهیی و بینالمللی قرارگرفته و هدف مشخص تعرض بنیادگرایی است. بههمین دلیل چارهجویی در برابر آن هم، یک مسأله جهانی است. از آن جا که زنان, اولین قربانیان بنیادگرایان هستند, فعالان جنبش برابری در این زمینه مسئولیت خاصی دارند, بهخصوص که پیوند خوردن جنبش برابری با مبرمترین مسایل سیاسی و بینالمللی یک ضرورت شناخته شده است.
فصل دوم
اسلام دموکراتیک
پاسخِ آرمانی وسیاسی دربرابر بنیادگرایی
درجستجوی اسلام روشنایی
در حالی که بنیادگرایی, به تهدیدی جهانی تبدیل شده, پاسخ به این تهدید چیست؟ مسلم است که در مقابل چنین تهدیدی، باید در جستجوی یک پاسخ کارساز آرمانی و سیاسی بود. اگر درجستجوی چنین پاسخی باشیم, به روشنی خواهیم دید که پاسخ در یک کلام «اسلام دموکراتیک» است. چرا که هیچ کس نمیتواند بیش از۷۵۰میلیون زن مسلمان یا یک ونیم میلیارد زن و مرد مسلمان را با یک الگوی غیراسلامی از بنیادگرایی برحذر بدارد. اما در این پاسخ, عنصرمرکزی خود اسلام است. اما اسلام واقعی، اسلام دموکراتیک, که آنتیتز بنیادگرایی است…
در نتیجه و بلافاصله, این سوال مطرح میشود که حقیقت اسلام چیست؟آیا اسلام آن است که بنیادگرایان حاکم بر ایران میگویند؟ یا اسلام واقعی اسلام دموکراتیک است که بنیادگرایی و ارتجاع تحت نام اسلام را بدترین دشمن اسلام میداند؟آیا جنایتهایی که رژیم آخوندی در ایران تحت نام اسلام انجام میدهد, به راستی منبعث از اسلام است؟
واقعیت این است که آخوندها هیچ ربطی به اسلام ندارند و این بزرگترین هدیه به آخوندهاست که اعمال آنها را به حساب اسلام بگذاریم. بگذارید که در این جا به عنوان زنی مسلمان تأکید کنم که به نظرمن بزرگترین دجالیت زمانه این است که شیادان مرتجعی مثل خمینی, خودشان را به عنوان شاخص اسلام معرفی کردهاند. در حالیکه بنظر ما اسلام دین امید, رحمت، رهایی, آزادی, عشق, دوستی و صلح, توسعه, پیشرفت, بردباری, سهولت, سادگی, شفقت, گذشت و فدای خود برای آسایش و آزادی بقیه, و دین همه زیباییهای روی زمین و زیباییهای واقعی انسانها یعنی ارزشهای انسانی است. اسلام بزرگترین احترام و مرتبت را برای انسان و بخصوص زنان قائل است و خواهان برابری و آزادی زنان است. در حالیکه آن چه آخوندها و مرتجعین از اسلام معرفی میکنند, دین سختی, شکنجه, انتقام, جنگ, بدبختی, ناامیدی,کینه، زورگویی، اجبار و همه سیاهیها و بدیهای روی زمین و در یک کلام دین زندهبگورکردن انسانها با شاخص خدای شکنجهگر است.
من بارها از این آخوندها پرسیدهام که راستی در کجای اسلام جنایتهایی که شما میکنید, مورد تأیید قرارگرفته است؟ کشتار و قتلعام زندانیان سیاسی و بخصوص هزاران زن از دختران ۱۳ساله تا مادران ۷۰ساله و زنان باردار در کجای اسلام و قرآن تأیید شده است؟ درکجای اسلام گفته شده که شما مجازید به زنان تهمت بزنید؟ آنها را درکوچه و خیابان تحقیرکنید, آنها را سنگسارکنید و در شکنجهگاهها توسط دژخیمان و پاسداران وحشی مورد آزار و تجاوز قرار دهید؟ درکجای اسلام اجبار به حجاب هست؟ مگر آیه صریح قرآن این نیست که لااکراه فیالدین؟
بنیادگرایان با عمده کردن مسایلی مثل حجاب براساس مرزبندی جنسی, تصویرکاملاً واژگونهیی از اسلام ارائه میدهند،گویا که اسلام فقط همین است. یک بررسی اجمالی از قرآن نشان میدهد که از میان بیش از ۶۲۳۴آیه تنها در سه, چهار آیه به مساله حجاب اشاره شده است. دجالگری آخوندها را ببینید که چه تصویری از اسلام درست کردهاند, تصویری از اسلام ساختهاند که گویی تمام اسلام یعنی حجاب.
در جبهه مقابل این سیستم قرونوسطایی، تجربه شایان توجهی وجود دارد که اعتقاد اسلام به آرمان برابری را در عمل ثابت کرده است.این تجربه عبارت است از تجربه جنبش مقاومت ایران.
زنان پیشتاز مقاومت ایران که در یک جنبش آزادیبخش خطیرترین مسئولیتها را برعهده گرفتهاند، از اسلام معتقد به برابری یعنی اسلام دموکراتیک الهام گرفتهاند.آنها توانستهاند جنبشی را در برابر وحشیترین دیکتاتوری مذهبی در این دوران هدایت کنند. آنها توانستهاند بر طلسم ضعیفگی زن غلبه کنند و نهتنها زنان بلکه مردان را نیز از قید و بندهای استثماری رها کنند. آنها توانستهاند راه شکست بنیادگرایان حاکم بر ایران را باز کنند.
این تجربه دستاوردهای پرشماری دارد. اما فشرده آن این است که پاسخ کارساز در برابر بنیادگرایی، همانا اسلام دموکراتیک است.
پایه های فلسفی و مبانی نظری اسلام دموکراتیک مجاهدین،سالها قبل از روی کار آمدن خمینی, توسط محمد حنیفنژاد و مسعود رجوی تدوین شده است که رو درروی برداشتهای ارتجاعی و فئودالی امثال خمینی از اسلام میباشد و مستند به قرآن و متون اصیل اسلامی است. اسلام دموکراتیک مجاهدین مورد استقبال میلیونها جوان روشنفکر و دانشجویان در ایران قرار گرفته و مفسران بزرگی هم چون آیتالله طالقانی آن را تایید کردهاند.
در صحنه عمل و در تمام ۲۵سالی که از رویارویی اسلام دموکراتیک با بنیادگرایی خمینی میگذرد, دعوا بر سر آزادی بوده است. در حالی که خمینی به محض اینکه به قدرت رسید, تمام حرفهایش درمورد آزادیها را زیر پاگذاشت, مجاهدین در همان هفتههای اول تاکید کردند که موضوع اصلی انقلاب ایران «آزادیهای سیاسی» است. هنوز یک ماه نگذشته بود که عوامل خمینی، با شعار «یا روسری یا توسری» زنان را در خیابانها مورد حمله قرار دادند تا حجاب اجباری را تحمیل کنند. مجاهدین رسماً تحمیل حجاب و این رفتار سرکوبگرانه را محکوم کردند و زنان مجاهد که خودشان روسری داشتند در مقابل حملات پاسداران به دفاع از زنان بیحجاب برخاستند.
چند ماه بعد در تابستان خمینی «ولایت فقیه» را عَلَم کرد، مجاهدین آن را قویاً رد کردند و بعد هم رفراندم قانون اساسی ولایت فقیه خمینی را تحریم کردند.
در سال ۶۰ وقتی خمینی میخواست لایحه قصاص را در مجلس آخوندی به تصویب برساند, مجاهدین نه تنها آن را ضداسلامی، بلکه یک «لایحه ضدانسانی» معرفی کردند.
در تمام سالهای بعد, جنگ بین این دو نیرو که بر سر اسلام, شاخصهای کاملاً متضاد فلسفی و فرهنگی و تاریخی و سیاسی دارند ادامه پیدا کرده است اما نکتهیی که میخواهم در این جا روی آن تأکید کنم این است که دعوا بر سر آزادی بین اسلام دموکراتیک و بنیادگرایی, به طور کاملا قانونمند به دعوا و تفاوت عمیق و اساسی برسر نگرش به زن و حقوق و آزادیهای زن راه میبرد. کما این که امروز مسأله دموکراسی در هر جامعه و نظام اجتماعی یا آرمانی و فکری با مسأله برابری عجین است.
من معتقدم که شاخص و معیار تمایز بین اسلام دموکراتیک و هرگونه برداشت بنیادگرایانه و استبدادی از اسلام, نحوه برخورد با مسأله زن است.
در اینجا در برابر پرسش مهمی قرار میگیریم. از یک طرف اسلام دموکراتیک که ارتجاع و زنستیزی را مردود میشمارد و خود را پیام اصیل اسلام معرفی میکند. از طرف دیگر بنیادگرایی بر این ادعا مبتنی است که همه رفتار و مواضعش اسلامی است و آموزشها و سنت اسلام را توجیهکننده زنستیزی میداند. راستی کدام برداشت از اسلام صحیح است؟ در پاسخ به این سؤال به بحث دینامیسم قرآن میپردازیم.
بنیادگرایی که به اقتضای سرشت خود در داخل مرزها محدود نمیماند، در پیشروی خود به کشورهای دیگر نیز زنستیزی را گسترش میدهد.
آخوندها از جنون ضد زن، برای صدور ارتجاع و تروریسم به سایر کشورها استفاده میکنند. آنها به نیروهای سرخورده و ناآگاه سایر کشورها چنین القا میکنند که بیبند و باری جنسی، هدف نهایی دموکراسیهاست و همهٌ بدبختیها ناشی از این است که پای موجود شوم و فتنهگری به نام زن به صحنهٌ جامعه باز شده است. در چنین جوی، با نشان دادن عکس زنان بیحجاب به مشتی متعصب، در آنها کینه ایجاد میکنند و زمینهٌ ترور زنان کارمند و خبرنگار را فراهم میسازند.
صدور بنیادگرایی و گسترش زنستیزی را از سه جهت میتوان مورد توجه قرار داد:
اول این که, صدور وگسترش بنیادگراییاسلامی مبتنی بر حاکمیت بنیادگرایی در ایران است و رژیم ایران از روز نخست هیچوقت پنهان نکرده که استقرار حکومت جهانی اسلام, یک هدف استراتژیک, برای این رژیم است. خاتمی رئیس جمهور سابق رژیم گفته است: در استراتژی حفظ انقلاب اسلامی, ما باید به «بَسط» نگاه کنیم و نه به «حفظ».
دوم این که بنیادگرایی اسلامی, با دنیای معاصر سازگاری ندارد، لذا در هر شرایطی بقای خودش را در تهاجم و گسترش به سایر کشورها جستجو میکند. به همین خاطر بود که خمینی ۸سال بر ادامه جنگ با عراق اصرار کرد و میگفت"جنگ, مایه حیات» و «صلح, دفن اسلام» است.
اما سومین جنبهیی که باید در امر صدور بنیادگرایی مدنظر داشت, زمینهها و بسترهای مناسب رشد آن در دهههای اخیر است. دو عامل بسیار مهم در این زمینه، یکی فرو ریختن اتحاد شوروی سابق است و دیگری پایان ناسیونالیسم عرب بر اثر بحران و جنگ کویت.
اگر به خاطر داشته باشید, همین که اولین علائم تزلزل در اتحاد شوروی ظاهرشد, خمینی در نامهیی که در سال۱۹۸۸به گورباچف رهبر اتحاد شوروی فرستاد, او را دعوت به اسلام کرد! هر چند این اقدام از نظر دیپلوماتیک، سبکسرانه بهنظر میرسید, اما بیانگر رویکرد آخوندها برای پیشبرد نیات بنیادگرایانه بود.
در اولین سالهای دهه۹۰، مقاومت ایران تأکید میکرد که «بنیادگرایی اسلامی, تهدید جدید جهانی» است. (۹) متاسفانه عده کمی در آن زمان, این بحث را جدی گرفتند, اما گذشت زمان و فجایع تلخی مثل ۱۱سپتامبر۲۰۰۱, وضعیت در افغانستان و عراق و وضعیت مسلمانان در کشورهای غربی, صحت ارزیابی مقاومت ایران را تایید کرد.
امروز در کشورهای مختلف جهان, تهدید از ناحیه بنیادگرایان علیه حقوق و آزادیهای زنان به طور کیفی افزایش پیدا کرده است. در برخی کشورها حتی از قوانین زنستیزانه رژیم آخوندی الگوبرداری کردهاند. مجازات سنگسار, بعد از آن که رژیم آخوندی آن را در ایران اجرا کرد در برخی کشورها ظاهر گردید. حجاب اجباری و سلب حق انتخاب پوشش نیز از ایران به بسیاری از جوامع مسلمان صادر شد.
در کشورهای غربی, بنیادگرایان میخواهند رویارویی کاذبی بین فرهنگ اسلامی و غربی ایجاد کنند. موضوع زنان جدیترین سوژه این چالش فرهنگی است.گزارشهایی که از وضعیت بخشهایی از زنان مسلمان در این کشورها میرسد، تکاندهنده است. ده سال قبل نمیشد تصور کرد که زنانی حتی به قیمت از دست دادن جان خودشان, حاضر نشوند به وسیله پزشکان مرد معالجه بشوند, ولی امروز با این پدیده مواجه هستیم. در حالیکه در فقه اصیل اسلامی،که اصل ساده و راهگشای آن کلمه قرآنی «یسر» به معنی سهولت و ساده گرفتن است، طبق آیه صریح قرآن به هنگام بیماری تکلیف روزهگرفتن هم از فرد بیمار ساقط میشود. بر همین منوال، پذیرش خطر جانی به خاطر اینکه طبیب مرد است یا زن, پسندیده و مجاز نیست. یعنی به هنگام بیماری و خطر جانی، مراجعه به طبیب چه زن و چه مرد، مجاز و بلامانع است مگر اینکه کسی قصد و غرض دیگری داشته باشد.
اما این یک واقعیت است که اکنون میبینیم زنان مسلمان در کشورهای غربی به خاطر نداشتن یک آلترناتیو قابل قبول دیگر, در دافعه شرایط و وضعیت موجود، به آن سوی طیف میگریزند. یعنی در دافعه بیبندوباری و لجامگسیختگی جنسی، به تحجر و قشریگری پناه میبرند. تندادن به اندیشهها و عملکردهای بنیادگرایان به طور اجتماعی، قبل از هرچیز حسرت اجتماعی و تاریخی نسبت به فقدان رویکرد رهاییطلب انسانی را بازتاب میکند.
بنیادگرایی چه در ایران و چه در اروپا یک هدف مشخص دارد: خانهنشین کردن زنان و حذف آنها از صحنه اجتماع.
در کشورهای اسلامی و عربی بخصوص کشورهای همسایه ایران, حقوق و آزادیهای زنان, به میزانی که رژیم آخوندی موفق شود به این کشورها ارتجاع صادر کند, در تهدید است و ما در حال حاضر شاهد خیلی از این آثار هستیم.
در میان کشورهای مختلف, عراق به علت ویژگیهای منحصر به فرد ژئوپلتیک خود, ازجمله اکثریت شیعه, مزار ۶تن از امامان شیعه و یک مرز هزارودویست کیلومتری با ایران, همواره هدف مقدم آخوندها برای صدور بنیادگرایی بوده و بهقول آخوندها به یک میوه رسیده برای چیدن تبدیل شده است. من بارها گفتهام اگرچه مقاومت ایران خود افشاکننده سلاحهای اتمی وکشتارجمعی رژیم بوده است, اما اکنون خطر روزافزون مداخلات رژیم ملایان درعراق صد بار از خطر اتمی این رژیم بیشتر است. رژیم ایران با اعزام عوامل ساختهشده در قم و تهران به عراق, برای صدور بنیادگرایی تلاش میکند و زنان از اولین قربانیان پیشروی بنیادگرایی در عراق هستند.
زنان عراق ۴۵سال پیش, با تصویب یک قانون خانواده، تحت عنوان «قانون احوال شخصی» ازحقوقی برخوردار شدند. ازجمله, منع طلاقهای خودسرانه توسط مردان, حق سرپرستی کودکان برای مادران طلاق گرفته, دشوار کردن چند همسری, حقوق مساوی در وراثت. اما بنیادگرایان برای لغو این قانون تلاش زیادی بهعمل آوردند.
عوامل رژیم آخوندی در مناطق جنوبی عراق, به شیوههای مختلف, زنان را تحت فشار قرار میدهند. در دانشگاه بصره زنان را وادار به ترک تحصیل میکنند. فشارها به حدی است که در بغداد زنان علیه ناامنی و خشونت و مشخصاً اهانتها و تحمیلات عوامل ملایان دست به تظاهرات اعتراضی زدند.
خلاصه کنم: امروز عراق درکانون تحولات نوین منطقهیی و بینالمللی قرارگرفته و هدف مشخص تعرض بنیادگرایی است. بههمین دلیل چارهجویی در برابر آن هم، یک مسأله جهانی است. از آن جا که زنان, اولین قربانیان بنیادگرایان هستند, فعالان جنبش برابری در این زمینه مسئولیت خاصی دارند, بهخصوص که پیوند خوردن جنبش برابری با مبرمترین مسایل سیاسی و بینالمللی یک ضرورت شناخته شده است.
فصل دوم
اسلام دموکراتیک
پاسخِ آرمانی وسیاسی دربرابر بنیادگرایی
درجستجوی اسلام روشنایی
در حالی که بنیادگرایی, به تهدیدی جهانی تبدیل شده, پاسخ به این تهدید چیست؟ مسلم است که در مقابل چنین تهدیدی، باید در جستجوی یک پاسخ کارساز آرمانی و سیاسی بود. اگر درجستجوی چنین پاسخی باشیم, به روشنی خواهیم دید که پاسخ در یک کلام «اسلام دموکراتیک» است. چرا که هیچ کس نمیتواند بیش از۷۵۰میلیون زن مسلمان یا یک ونیم میلیارد زن و مرد مسلمان را با یک الگوی غیراسلامی از بنیادگرایی برحذر بدارد. اما در این پاسخ, عنصرمرکزی خود اسلام است. اما اسلام واقعی، اسلام دموکراتیک, که آنتیتز بنیادگرایی است…
در نتیجه و بلافاصله, این سوال مطرح میشود که حقیقت اسلام چیست؟آیا اسلام آن است که بنیادگرایان حاکم بر ایران میگویند؟ یا اسلام واقعی اسلام دموکراتیک است که بنیادگرایی و ارتجاع تحت نام اسلام را بدترین دشمن اسلام میداند؟آیا جنایتهایی که رژیم آخوندی در ایران تحت نام اسلام انجام میدهد, به راستی منبعث از اسلام است؟
واقعیت این است که آخوندها هیچ ربطی به اسلام ندارند و این بزرگترین هدیه به آخوندهاست که اعمال آنها را به حساب اسلام بگذاریم. بگذارید که در این جا به عنوان زنی مسلمان تأکید کنم که به نظرمن بزرگترین دجالیت زمانه این است که شیادان مرتجعی مثل خمینی, خودشان را به عنوان شاخص اسلام معرفی کردهاند. در حالیکه بنظر ما اسلام دین امید, رحمت، رهایی, آزادی, عشق, دوستی و صلح, توسعه, پیشرفت, بردباری, سهولت, سادگی, شفقت, گذشت و فدای خود برای آسایش و آزادی بقیه, و دین همه زیباییهای روی زمین و زیباییهای واقعی انسانها یعنی ارزشهای انسانی است. اسلام بزرگترین احترام و مرتبت را برای انسان و بخصوص زنان قائل است و خواهان برابری و آزادی زنان است. در حالیکه آن چه آخوندها و مرتجعین از اسلام معرفی میکنند, دین سختی, شکنجه, انتقام, جنگ, بدبختی, ناامیدی,کینه، زورگویی، اجبار و همه سیاهیها و بدیهای روی زمین و در یک کلام دین زندهبگورکردن انسانها با شاخص خدای شکنجهگر است.
من بارها از این آخوندها پرسیدهام که راستی در کجای اسلام جنایتهایی که شما میکنید, مورد تأیید قرارگرفته است؟ کشتار و قتلعام زندانیان سیاسی و بخصوص هزاران زن از دختران ۱۳ساله تا مادران ۷۰ساله و زنان باردار در کجای اسلام و قرآن تأیید شده است؟ درکجای اسلام گفته شده که شما مجازید به زنان تهمت بزنید؟ آنها را درکوچه و خیابان تحقیرکنید, آنها را سنگسارکنید و در شکنجهگاهها توسط دژخیمان و پاسداران وحشی مورد آزار و تجاوز قرار دهید؟ درکجای اسلام اجبار به حجاب هست؟ مگر آیه صریح قرآن این نیست که لااکراه فیالدین؟
بنیادگرایان با عمده کردن مسایلی مثل حجاب براساس مرزبندی جنسی, تصویرکاملاً واژگونهیی از اسلام ارائه میدهند،گویا که اسلام فقط همین است. یک بررسی اجمالی از قرآن نشان میدهد که از میان بیش از ۶۲۳۴آیه تنها در سه, چهار آیه به مساله حجاب اشاره شده است. دجالگری آخوندها را ببینید که چه تصویری از اسلام درست کردهاند, تصویری از اسلام ساختهاند که گویی تمام اسلام یعنی حجاب.
در جبهه مقابل این سیستم قرونوسطایی، تجربه شایان توجهی وجود دارد که اعتقاد اسلام به آرمان برابری را در عمل ثابت کرده است.این تجربه عبارت است از تجربه جنبش مقاومت ایران.
زنان پیشتاز مقاومت ایران که در یک جنبش آزادیبخش خطیرترین مسئولیتها را برعهده گرفتهاند، از اسلام معتقد به برابری یعنی اسلام دموکراتیک الهام گرفتهاند.آنها توانستهاند جنبشی را در برابر وحشیترین دیکتاتوری مذهبی در این دوران هدایت کنند. آنها توانستهاند بر طلسم ضعیفگی زن غلبه کنند و نهتنها زنان بلکه مردان را نیز از قید و بندهای استثماری رها کنند. آنها توانستهاند راه شکست بنیادگرایان حاکم بر ایران را باز کنند.
این تجربه دستاوردهای پرشماری دارد. اما فشرده آن این است که پاسخ کارساز در برابر بنیادگرایی، همانا اسلام دموکراتیک است.
پایه های فلسفی و مبانی نظری اسلام دموکراتیک مجاهدین،سالها قبل از روی کار آمدن خمینی, توسط محمد حنیفنژاد و مسعود رجوی تدوین شده است که رو درروی برداشتهای ارتجاعی و فئودالی امثال خمینی از اسلام میباشد و مستند به قرآن و متون اصیل اسلامی است. اسلام دموکراتیک مجاهدین مورد استقبال میلیونها جوان روشنفکر و دانشجویان در ایران قرار گرفته و مفسران بزرگی هم چون آیتالله طالقانی آن را تایید کردهاند.
در صحنه عمل و در تمام ۲۵سالی که از رویارویی اسلام دموکراتیک با بنیادگرایی خمینی میگذرد, دعوا بر سر آزادی بوده است. در حالی که خمینی به محض اینکه به قدرت رسید, تمام حرفهایش درمورد آزادیها را زیر پاگذاشت, مجاهدین در همان هفتههای اول تاکید کردند که موضوع اصلی انقلاب ایران «آزادیهای سیاسی» است. هنوز یک ماه نگذشته بود که عوامل خمینی، با شعار «یا روسری یا توسری» زنان را در خیابانها مورد حمله قرار دادند تا حجاب اجباری را تحمیل کنند. مجاهدین رسماً تحمیل حجاب و این رفتار سرکوبگرانه را محکوم کردند و زنان مجاهد که خودشان روسری داشتند در مقابل حملات پاسداران به دفاع از زنان بیحجاب برخاستند.
چند ماه بعد در تابستان خمینی «ولایت فقیه» را عَلَم کرد، مجاهدین آن را قویاً رد کردند و بعد هم رفراندم قانون اساسی ولایت فقیه خمینی را تحریم کردند.
در سال ۶۰ وقتی خمینی میخواست لایحه قصاص را در مجلس آخوندی به تصویب برساند, مجاهدین نه تنها آن را ضداسلامی، بلکه یک «لایحه ضدانسانی» معرفی کردند.
در تمام سالهای بعد, جنگ بین این دو نیرو که بر سر اسلام, شاخصهای کاملاً متضاد فلسفی و فرهنگی و تاریخی و سیاسی دارند ادامه پیدا کرده است اما نکتهیی که میخواهم در این جا روی آن تأکید کنم این است که دعوا بر سر آزادی بین اسلام دموکراتیک و بنیادگرایی, به طور کاملا قانونمند به دعوا و تفاوت عمیق و اساسی برسر نگرش به زن و حقوق و آزادیهای زن راه میبرد. کما این که امروز مسأله دموکراسی در هر جامعه و نظام اجتماعی یا آرمانی و فکری با مسأله برابری عجین است.
من معتقدم که شاخص و معیار تمایز بین اسلام دموکراتیک و هرگونه برداشت بنیادگرایانه و استبدادی از اسلام, نحوه برخورد با مسأله زن است.
در اینجا در برابر پرسش مهمی قرار میگیریم. از یک طرف اسلام دموکراتیک که ارتجاع و زنستیزی را مردود میشمارد و خود را پیام اصیل اسلام معرفی میکند. از طرف دیگر بنیادگرایی بر این ادعا مبتنی است که همه رفتار و مواضعش اسلامی است و آموزشها و سنت اسلام را توجیهکننده زنستیزی میداند. راستی کدام برداشت از اسلام صحیح است؟ در پاسخ به این سؤال به بحث دینامیسم قرآن میپردازیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر