۱۳۹۰ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

برابری زن و مرد در قرآن (2)

کاظم وحیدی


ـ فرايند اجتماع¬پذيري متولیان
 انسان در طول زندگي به¬تدريج اجتماعي شده و ارزش¬ها، باورها، روابط و مناسبات حاکم بر جامعه را از دوره¬ی کودکی و طی پروسه¬ی بازتولید فرهنگی ـ اجتماعی توسط نسل گذشته (اعضای خانواده، خویشاوندان و اجتماع) يکي پس از ديگري کسب نموده و نهايتاً به آن¬ها به¬مثابه¬ي «ارزش اجتماعي ـ فرهنگی» باورمند مي¬گردد. به¬عبارت ديگر، اين اجتماع است که شخصيت، طرز تفکر، رفتار و حتا باورهاي انسان را مي¬سازد. گرچه اين تأثيرپذيري، يک جانبه، مطلق و يک¬سان نبوده و متناسب با مرحله¬ي تکاملي فرد و جامعه متغير مي¬باشد، اما براي انسان روستايي که به¬لحاظ آگاهی و آزادی در مرحله¬ی پایینی قرار دارد،8 بیش¬تر تابع شرايط بوده و بنابریان، اثرپذيري فرد از اجتماع به¬مراتب بيش¬تر از تأثيرگذاري وي بر جامعه است.
در علوم اجتماعي اين نظريه از اعتبار بسيار بالايي برخوردار است که «انسان زاده نمي¬شود بلکه ساخته مي¬شود». بنابراين نمي¬توان رفتار، اعتقاد و انديشه¬ي افراد را امري ارثي و کاملاً مختص هر فرد دانسته که مستقل از تمامي مناسبات پيراموني¬اش شکل گرفته است. درست برعکس، تمامي سنن و روابط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، به تناسب ظرفيت اجتماع¬پذيري و نيز دافعه و عقايد هر فرد، بر وي اثر مي¬گذارند. يعني اگر فردي را از روستا به شهر آوريم، به¬تدريج خود را با مناسبات و روابط شهري وفق داده که پس از مدتي ديگر آن دهاتي سابقه با باورها، ارزش¬ها و مآلاً مناسبات خاص روستايي نخواهد بود. متقابلً اگر این فرد پس از سال¬های متمادی به روستا برگردد، اثرگذاری وی بر جامعه بیش از جامعه پذیری¬اش خواهد بود.9
علاوه بر آن، تمايلات رواني مانند عاطفه و عقده که تا حدودي فردي هستند (البته نه کاملاً مستقل از باورها، ارزش¬ها و مناسبات اجتماعی ـ تولیدی جامعه(، در شکل¬گيري شخصيت افراد نقش خاصي دارند، طوري¬که مي¬شود فردي به¬خاطر آن¬ها از مناسبات و روابط اجتماعي کم¬تر و يا بيش¬تر از حد معمول و طبيعي اثر پذيرد و به¬عبارتي، شدت و ضعف اجتماع¬پذيري انسان را تابع خود قرار دهد. مثلاً، در صورتي¬که فردي از اجتماع مورد مهر و يا غضب مديران و گردانندگان نظام اجتماعي قرار گيرد، اثر خاصي در شکل¬گيري شخصيت فردي و اجتماعي وي داشته که ميزان جاذبه و دافعه¬ي او را نسبت به نظام اجتماعي تعيين مي¬نمايد. در اين راستا مي¬توان روابط عاطفي¬اي مانند علاقه¬ي دو جنس را اضافه نمود که آنان را حتا به تمکین مضاعف در برابر نظام اجتماعي و مناسبات اقتصادي موجود وا می¬دارد و یا به¬شدت از آن متنفر و دور می¬سازد.
روابط عاطفی دو جنس بعضاً قربانی روابط اجتماعی و مناسبات طبقاتی می¬گردد. بدین معنی که احساس علاقه¬ی دو جنس از دو طبقه¬ی اجتماعی متفاوت منجر به محرومیت آنان از پیوند با یک¬دیگر می¬شود که خود عقده¬هایی را به¬بار می¬آورد.
در رابطه با متوليان رسمي و يا عرفي دين بايد خاطر نشان ساخت که اين قشر اجتماعي معمولاً از محروم¬ترين اقشار روستايي و قبايل تشکیل یافته و محروميت¬هاي شديد اقتصادي ـ اجتماعي بر شخصيت آنان اثر گذاشته است. يعني، اين افراد به¬دليل وضعيت ناهنجار اقتصادي، از احترام و موقعيت مناسب اجتماعي برخوردار نبوده¬ و همین باعث ایجاد عقده در آن¬ها گشته که بعدها به¬شکل دگم¬اندیشی و خشونت در افکارشان پدیدار می¬گردد (پروسه¬ی تخلیه¬ی عقده). اين وضعيت بر کليه¬ي ابعاد زندگي¬شان و من¬جمله علايق عاطفي به زن و دختر نيز اثر نموده به¬گونه¬ای که دیدگاه¬های عقده¬مندانه¬ی ضدزن و سلطه¬جویی بر وی را در آن¬ها شکل داده است.
آخوند و يا مولوي کنوني، روزگار کودکي و نوجواني خود را با محروميت شديد اقتصادی و عاطفی گذرانيده و تجربه¬ي تاريخي به او آموخته است که دختر زيباي منطقه به ارباب و حاجي و متولي دين در منطقه تعلق داشته و او که يا چوپان بوده و يا فرزند دهقان، حق داشتن او را ندارد. فراموش نکنیم که رابطه¬ی مرد و زن در جوامع سنتی کاملاً رابطه¬ای تملکی است که اولی بر دومی دارد. وقتی گفته می¬شود زن دارد، یعنی مالک اوست و یا زن گرفته یعنی او را به ملکیت خود در آورده است. همین¬طور هم زن وقتی می¬گوید شوهر دارم یعنی صاحب و مالک دارم.
اين قانون روستا است و هیچ فردي هم به¬تنهایی و یا کوتاه¬مدت توانايي تغييرش را ندارد. او که تنها از راه دور و طي کمين¬ها توانسته آن معشوقه¬ی افسون¬گر و رؤیایی¬اش را ببيند، جز برجستگي¬هاي بدنش که از دورها نمايان بوده، ياراي ديدن نداشته است. علاوه بر آن، در دیدگاه اصالت جنسی که زن موجودی جهت لذت مردانه است، تمامی برجستگی¬ها و اعضای خاصی از بدنش ابزاری جنسی به¬شمار رفته و لذا تحریک کننده هستند. از سوي ديگر، نه¬تنها تملک دختر زيبا که هر دختر ديگر هم نيازمند پولي است که او و خانواده¬اش از تأمين آن عاجز بوده¬اند. چنين وضعيتي باعث ايجاد عقده در روان افرادي گشته که بعدها و براي فرار از آن شرايط به طلبگي دینی پرداخته¬اند. چراکه آنان درک نموده¬اند که این آسان¬ترین راهی است که بدون پول و قدرت می¬توان خود را به طبقه¬ی حاکم گره زد. بنابراين، عقده¬ي ضدزن، نتيجه¬ي فرايند اجتماع¬پذيري نابه¬هنجار و عقده¬مندانه¬ی متوليان دين در زندگی¬شان می¬باشد.
بنابراین، زمانی که به مقام تولیت دین دست می¬یابد، نخستین کاری که انجام می¬دهد، تنزل مقام و کرامت انسانی زن و سلب آزادی وی در انتخاب همسر و یا جدای شدن از او است. در مورد اول اختیارش را به پدرش که از جنس خودش است، محول ساخته و در مورد طلاق به شوهرش. بدین¬گونه عقده¬ی ناشی از عدم دست¬رسی به زن در نوجوانی و جوانی¬اش را اندکی باز می¬نماید و او را جهت تصاحب، ازاله¬ی صلاحیت و اختیار می¬نماید تا به آسانی بتواند به او دست یابد و برای همیشه برده¬گونه در خدمتش قرار بگیرد.

برابري زن و مرد در قرآن
مسئله¬ي زن از دير باز موضوع بحث انگيزي در جوامع بشري و حتا متون ديني بوده که قرآن بارها و بارها به آن اشاره نموده و با نظريات کاملاً مترقي و مبتني بر تساوي کامل آن با مرد (در تمامی عرصه¬ها(، بر اساس ديدگاه انساني به¬جاي ديدگاه¬هاي جنسي، جاي هرگونه شکي را در اين مورد زدوده است. درحالي¬که امروزه متأسفانه به¬دليل تحريف¬هاي غرض¬ورزانه و مستمر تاریخی¬ای که متوليان دين در تفسیر و فهم و درک دينی پديد آورده¬اند، به¬تدريج تلقيات و قرائت¬هاي اصالت جنسي جاي آن را گرفته است. گرچه در اين رابطه متوليان ديني در برابر مردم عامي¬ای که نسبت به چگونگي و قواعد تفسير آگاهي چنداني ندارند، علی¬رغم آن¬که با دست باز عمل نموده، تاکنون با اعتراض گسترده¬ی مردم در اين مورد نیز مواجه نگرديده¬اند.
متولیان تلاش می¬نمایند تا تنها خود را شایسته¬ی تفسیر متون دینی و به¬ویژه قرآن تلقی نمایند و هرگونه تلاش مستقل کسانی که از قشر خودشان نمی¬باشند را انحراف و نادرست و حتا بدعت قلمداد کنند. با این روش تاکنون در زمینه¬ی جلوگیری از عمومی شدن فهم و درک قرآن که پیام مستقیم پروردگار جهانیان به مردم است، موفق بوده¬ و توانسته¬اند تا تفسیر پیام خدا به مردم را در انحصار خود بگیرند و هرچه می¬خواهند بگویند و هرگونه که منافع¬شان تقاضا می¬نماید آن را تعبیر کنند و بدین¬گونه دست پاسخ¬طلبی و انتقاد مردم را در رابطه با تحریف دین، از یقه¬ی خود جدا سازند. اما اين امر دليلي بر عدم وجود قطعي اعتراضات نسبت به متوليان رسمي ديني در طول تاريخ نمي¬باشد.
علت اساسی این امر که در صدر اسلام میزان اعتراضات و انتقادات مردمی حتا نسبت به رهبران تراز اول سیاسی و مذهبی بالا بوده و بارها اتفاق افتاده که حتا در مقابل نظرات، تصمیمات و کارکرد پیامبر و خلفا هم ایستادگی نمایند، هم¬چنین این اعتراضات و انتقادات بعدها منجر به ایجاد مذاهب متعددگردید که خود قرائت¬های متفاوت متون دینی بوده¬اند، آزادی انتقاد و سطح بالای مسوولیت¬پذیری دینی مسلمانان صدر اسلام را نشان می¬دهد که اینک و در زمان ما به¬کلی از مردم سلب شده است.
تاريخ اسلام سراسر بيان¬گر وجود چنين اعتراضاتي در مقابل اين قشر سودجو بوده که در مقاطع مختلفي با رشد موجي از نگراني¬هاي ديني نسبت به روند انحرافات طي قرون متمادي مواجه گرديده که نتيجتاً منجر به پيدايش مذاهب مختلف اسلامي شده است. از میان موارد و موضوعات متعدد اختلاف و اعتراض و نگرانی، مسئله¬ی زن یکی از مهم¬ترین آن¬ها به¬شمار رفته که با ارائه¬ی دیدگاه¬های مختلفی که از منتهی الیه راست گرفته تا تلقیات معتدل¬تر، همیشه زمینه¬ساز بحث¬های پی¬گیر بوده¬اند.
حال به خود قرآن برمی¬گردیم تا روی¬کرد او را نسبت به انسان و مشخصاً زنان مورد بررسی قرار دهیم. قرآن در رابطه با مسئله¬ي زن دو ديدگاه را ارائه مي¬دهد که اگر متوسل به بعضی اغماض¬ها به¬نفع مردان گردیم، هر دوي آن¬ها روي برابري زن و مرد تکيه دارد. اين دو ديدگاه به دو گونه¬ و یا بهتر است بگوییم، دو مرحله¬ی پديداري (خلقت) انسان که در قرآن به آن¬ها اشاره گردیده است، بر مي¬گردد. يعنی،
 1 ـ خلقت نخستين
 2 ـ تداوم خلقت با ازدواج نر و ماده
قرآن آگاهانه این دو نوع خلقت را مطرح می¬سازد، چراکه در صورت اشاره به يکي از اين نمادهاي خلقت، امروزه امکان سوء¬تعبير و سوء¬استفاده¬ي تفسيري و مشخصا تفسیر به¬رأی جهت تأمین منافع قشر متولیانی که تنها از مردان تشکیل یافته و تفسیر و تولیت دین را در انحصار خود گرفته¬اند، وجود مي¬داشت. از آن¬جا که قرآن کتابي است «مبين» (شفاف و تببين¬کننده) و کاملی که بايد همه¬ي هستي اعم از کائنات، انسان و روابط فيما بين موجودات، توسط آن به¬خوبي تبيين شده باشد،10 نبايد چنين نقصي را از خود بروز دهد. مثلاً اگر تنها به تداوم خلقت توسط جفت شدن دو جنس اشاره مي¬گردید، اين امکان وجود داشت که منشأ و سرشت یگانه¬ی زن و مرد مورد استدلال ارتجاع مذهبي قرار گرفته و با استناد به تفاوت آناتومیک ـ فیزیولوژیک آن دو، دلیلی برای برتری یکی بر دیگری تراشیده و بدین¬گونه اصالت نسل را به جنس نر مرتبط سازد (چنان¬که هم¬اکنون وجود دارد)، و بالعکس. فلهذا، قرآن با اشاره به هر دو مورد، زمينه¬ي هرگونه سوء¬استفاده را از عناصر مغرض به¬کلي ربوده است. در رابطه با موضوع خلقت، پيش از هر چيز لازم است تا به روشن نمودن دو ديدگاه عمده در مورد خلقت انسان اشاره¬اي داشته باشم که عبارتند از:
 1 ـ خلقت آنی و یا خلق¬الساعه
2 ـ خلقت تدريجي و تکاملي
انديشه¬هاي غيرعلمي و سنتي که معتقد به خلق¬الساعه مي¬باشند، با تکيه¬ی سطحی¬نگرانه بر داستان خلقت آدم در قرآن، معتقدند که آدم و حوا اولين انسان¬هاي روي زمين بوده و پيش از آن¬ها انسان¬هاي دیگری نمي¬زيسته¬اند. اين طرز تفکر که با رشد علوم و به¬خصوص علوم باستان¬شناسي، ديرينه¬شناسي و فسيل¬شناسي کاملاً باطل شناخته شده، اما متأسفانه با اصرار مبلغين سنتيِ بي¬عقل و بی¬منطقِ ديني، مي¬رفت تا اساسات دين مترقي و کامل اسلام را در جهان امروزی¬ای که تنها به ¬آگاهی و دانش باورمند است، زير سوال ببرد. خوش¬بختانه چنین امری با مراجعه¬ي مکرر دين¬داران و موحدان واقعي به متون ديني و به¬ويژه قرآن به¬عنوان منبع اصلي و تحریف ناشده¬ی اسلام، هم¬چنين با دست¬يابي به متدلوژي و روش¬هاي علمي، تحقق نیافت و بدین¬گونه توانستند دين مبين اسلام را از شبهه¬ي «دين¬خرافاتي» بيرون سازند و طبق آيات قرآني ثابت نمايند که انديشه¬ي خلق¬الساعه کاملاً در نقطه¬ي مقابل تلقي قرآن از هستي قرار دارد. دموکرات¬های مذهبي معتقدند که بر اساس بیان صریح قرآن، خلقت انسان طي تکامل و خلقت تدريجي و پي¬درپي هستي، از گازهاي هايدروژن اوليه (و به¬تعبير قرآن «دخان»)11 آغاز گرديده و تا فاز «حيات» و سپس انسان و قرار گرفتن وی در مسیر خدایی ادامه داشته است که هيچ¬گونه توقفي در آن متصور نمي¬باشد.12 مثلاً این آیه¬ی سوره¬ی بقره که ملائک حین خلقت انسان به خداوند می¬گویند، آیا موجودی را بر زمین مستقر می¬نمایی که در زمین فساد نماید و خون¬ بریزد،13 علاوه بر اندیشه¬های علمی و باستان¬شناسی که از موجودیت انسان¬های متعددی خبر می¬دهد، به¬روشنی بیان¬گر آنست که پیش از انسان نوع کنونی، انسان¬های دیگری هم روی زمین می¬زیسته¬اند که ملائک از وجود آن¬ها باخبر بوده¬اند.
آن¬که اندک با قرآن و روش آن آشنایی دارد، می¬داند که داستان خلقتی که در قرآن ذکر گردیده و طی آن سرشت انسان را گاهی «طین» و گاهی «حماء مصنون» و... نامیده است، کاملاً سمبولیک بوده و ماده¬ی «گِل» (به¬ویژه نوع رُس آن) که از ویژگی رسوب و ته¬ماندگی برخوردار است، با روح خدا (انرژی مطلق) که خصوصیت کمال و رشد و حرکت دارد، همشیه در جدال دایمی است.
بنابراين و طبق ديدگاه قرآن که کاملاً ديدگاه خلقت تدريجي را تأييد مي¬نمايد، نه¬تنها براي اثبات اين برابري بر اساس و مباني¬اي همچو يگانگي سرشت انسان¬ها در مرحله¬ي نخستین پيدايش انسان (به¬ويژه زن و مرد) مي¬پردازد که با تکيه بر اصل تساوي نقش هردو جنس در تداوم خلقت توسط ازدواج و تولیدمثل، بر چنين امري تأکيد هم مي¬ورزد (إنا خلقناکم من ذکر و انثی). هم¬چنين در آيه¬ي اول سوره¬ي نساء که در رابطه با مسئله¬ي زن نسبت به ديگر آيات قرآني از صراحت بيش¬تري برخوردار مي¬باشد، چنين آمده است، «يا أيها الناس إتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهم رجالاً کثيراً و نساء...» ترجمه: اي مردم به سوي پروردگارتان از همه قيودات و انحرافات رها شويد (تقوا) که شما را از سرشت مؤنث (واحدة) یک¬سانی آفريد و جفتش را هم از آن سرشت آفريد و از آن دو، مرد و زن زيادي انتشار نمود...
در اين آيه علاوه بر اين¬که با مشخص کردن منشأ يگانه¬ي خلقت (نفس واحدة)، هرگونه شکي را نسبت به عدم برابري سرشت زن و مرد، به¬کلي از ميان برداشته است، خرافاتي مبني بر خلقت زن از دنده¬ي مرد را نيز از اساس باطل اعلام مي¬نمايد. حتا از اين آيه چنين استنباط مي¬گردد که سرشت اصلي خلقت «مؤنث» مي¬باشد يعني قيد مؤنث «واحدة» در واقع تأييدي است بر مؤنث بودن سرشت خلقت انسان.
گرچه متولیان دینی را تلاش بر آن است تا جهت اثبات پیش فرض برتری نرینگی به¬مثابه¬ی مبنای اندیشه¬ی¬شان آشکاراً به تفسیرهای منفعت¬دار برای طبقه¬ی¬شان (تفسیر به¬رأی) مبادرت ورزند و با تزیینی قلمداد کردن «ت» ی موجود در آخر کلمه¬ی «واحد»، انحراف بزرگی را در نتیجه¬گیری ایجاد نمایند، اما برهر آگاه در عرصه¬ی ادبیات عرب روشن است که «ت» تزیینی چنان¬که ازنامش پیدا است جنبه¬ی زینت و آراستگی داشته، صرفاً در مواردی (به¬طور مجازی) به¬کار می¬رود که یا وزن و قافیه شعر و آیه را متعادل سازد و یا به¬لحاظ ادبی، زیبایی و سلاستی به مضمون ببخشد. اما در این¬جا که اضافه نمودن یک «ت» تزیینی می¬تواند مستقیماً مفهوم و ادراکی را به شبهه مواجه سازد و زمینه¬ی سوءاستفاده¬ی برتری¬جویانه¬ی جنسی بر جنسی دیگر را که با منطق دین و قرآن که همانا بر مبنای برابری جنسی و نژادی انسان¬ها استوار بوده و فضیلت را تنها در میزان و درجه¬ی آزادگی (تقوا) می¬داند، کاملاً منافات دارد را مهیا سازد، هرگز جواز ندارد. فراموش نکنیم که یکی دیگر از ویژه¬گی¬های قرآن برای مسلمانان آن است که هرگونه شبهه و ابهام در مورد درستی و از منبع وحی بودن آن به¬کلی منتفی می¬باشد.14 مهم¬تر از همه این¬که، در قرآن هر سه¬باری که از سرشت انسان ذکر شده است بر «نفس واحدة» تأکید شده است!! که خود مسئله¬ی استفاده¬ی مجازی و تزیینی از «ت» را زیر سوال می¬برد.
چه خوب است که در اين¬جا به اصول علمي و به¬ویژه مباحث ژنتیک ـ بيالوژيک اشاره¬اي داشته باشيم تا به تفسیری کاملاً علمی و مطابق دانش¬های نوین دست یافته و تأیید متقابل دین و علم را به¬دست آوریم. طي آخرين اکتشافات بشري در مکانيزم عمل هورمون¬ها و نيز اثرات و فعل و انفعالات کروموزومي، دانشمندان به اين نتيجه رسيده¬اند که کروموزوم x که ژني زنانه است به¬عنوان کروموزوم پايه بوده و مبنای حیات معرفي گرديده است. چنان¬که الیزابت بادانتر معتقد است که «در نوع انسان، جنس زن، جنس پایه به¬حساب می¬آید».15هم¬چنین یکی از نویسندگان کتاب زن می¬افزاید که «جنس مرد، جنس دوم و فرعی است».16 این ادعا مورد تأیید منابع معتبر پزشکی و به¬ویژه مطالعات زن¬شناسی و ناهنجاری¬های کروموزومی (ترنر سیستم) قرار گرفته و نشان می¬دهد که بر اثر تخمین¬ها از حدود 2500 نوزاد دختر یک نفر با کروموزومx وجود دارند که امکان باروری هم در آن¬ها هست.17 در حالي که کروموزوم y يا ژن مردانه که بهx شکسته و يا xناقص مشهور است، فاقد توان¬مندی ایجاد حیات می¬باشد.18 طوري که پس از بسته شدن نطفه از ترکيب کروموزوم¬هاي xx زنانه و xy مردانه، تکامل نطفه به¬سوي جنين، مقدمتاً و با شتاب و تمایل شدید به¬سوی جنسي مؤنث بوده و در صورت ايجاد کوچک¬ترين اختلالي در ترشح فوق¬العاده شديد هورمون مردانه¬ي (آندروژن)، ما بايد ولادت مادینه¬ای غیرمعمول و غیر طبیعي را انتظار داشته باشيم. يعني، همه¬ي نطفه¬ها در ابتدا تمايل به¬سوی مادینه شدن دارند و عوارض بعدي مانند دخالت هورمون¬های مردانه است که مسير شکل¬گيري جنس جنين را تغيير مي¬دهد.


دامه دارد 

هیچ نظری موجود نیست: