۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

زنان، خودکشي¬ها و خودسوزي¬ها




کاظم وحیدی


خودکشي و خودسوزي زنان که درواقع اعتراض به ¬زندگي و مناسبات موجود خانواده و اجتماع بوده، در کشور ما متأسفانه به¬شکل فاجعه¬باري رو به افزايش مي¬باشد. مناسبات، رفتار و روابط¬سنتي در خانواده¬ها عمدتاً از محتواي تبعيض «سني» و «جنسي» برخوردار بوده که هردو رابطه¬ي مستقيمي با خودکشي دختران و زنان¬جوان دارد. چراکه دختران و زنان¬جوان هم به¬دليل سني و هم از نقطه¬نظر مادينگي، کوچک¬ترين نقش و اختياري در تصميم¬گيري¬ها و اجراي آن¬ها در خانواده به¬مثابه¬ي مطمئن¬ترين مأمن¬شان، برخوردار نمي¬باشند. بنابراين آن¬ها به¬عنوان عناصر منفعل و پسيوي که تنها تصميمات مردان¬خانه بر آن¬ها به¬اجرا درمي¬آيد، ايفاي¬نقش نموده و همين باعث گرديده تا خودرا موجودي بي¬ارزش و بي¬نقش درجامعه و خانواده به¬شمار آورند و هرگز احساس شخصيت ننمايند. اين¬است که دختران و زنان¬جوان هميشه نسبت به¬ اين مناسبات معترض بوده و به¬دليل عدم¬تحقق خواسته¬ها و تمايلات انساني¬شان، عقده و خشمي متراکم در وجودشان خانه کرده است.
اقدام به¬خودسوزي و خودکشي را مي¬توان بالاترين و آخرین مرحله¬ي اعتراض و پرخاش عليه اين¬گونه مناسبات تلقي نمود، چراکه چنين حرکت اعتراض¬آميزي که با انفجار يک¬باره¬ي همه¬ي خشم و کينه انجام مي¬پذيرد، هرگز اولين تصميم زن در دست¬يازيدن به چنين اقدام ريسک¬آميز و فداکارانه¬اي نمي¬باشد. يعني، وقتي زني خودکشي و يا خودسوزي مي¬کند، بايد در فشارهاي شديد اجتماعي و خانوادگي عليه او، و نيز واكنش¬هاي متقابل و متعددي مانند نافرماني، فرار از خانه، روسپي¬گري، رفتارهاي¬عصبي، کشتن شوهر و انواع گوناگون اعتراض به¬ مناسبات¬خانوادگي و اجتماعي¬اي كه از درون¬مايه¬ي سنتي و تاريخ¬گذشته برخوردار مي¬باشند را پي بگيريم که با نتيجه نگرفتن از آن¬ها و عدم ايجاد تغيير در رفتار و مناسبات خانوادگي و هنجارهاي اجتماعي، دختر و زن¬جوان تصميم نهايي خروج از دور اين روابط ظالمانه و تبعيض¬آميز را مي¬گيرد. گرچه خودكشي را نمي¬توان واكنشي¬عقلاني، خردمندانه و ره¬يافتي درست و منطقي به¬شمار آورد، اما به¬دليل نبودن راه¬ها، نقش¬ها و الگوهاي¬رفتاري مناسب¬تري، هم¬چنين عدم انعطاف¬پذيري سرپرستان سنتي خانواده و اجتماع در مقابل تمايلات و خواسته¬هاي نسل¬جوان و به¬وي‍ژه مادينه¬ها، راه ديگري براي آنان متصور نمي¬باشد. اما با تمامي اين¬ها بايد توجه داشت كه دختر و زني كه به چنين اقدامي مبادرت مي¬ورزد، هرگز فردي سنتي، منفعل و تن¬داده به تقدير نبوده بلكه انساني است معترض به مناسبات¬كهن اجتماعي و خانوادگي كه چون راه ديگري پيش¬پاي خود نمي¬بيند و از سويي، جامعه فاقد هرگونه مكانيزم¬كنترل خشونت و تبعيض مي¬باشد، با اين روش توأم با نوميدي¬كامل، عدم تن¬دهي و تسليمي خود را بيان مي¬دارد.
فراواني اقدام به خودکشي و خودسوزي امري است که در جوامع گوناگون، متفاوت مي¬باشد. درجوامع شديداً سنتي، باورها و اعتقادات جامعه نقش تخديرکننده و تسليم کننده¬ي دختران و زنان¬جوان را به¬¬عهده داشته و تمکين آنان¬را درمقابل مناسبات مقدس¬شده¬ي موجود ميسر ساخته و حتا اين¬گونه روي¬کرده¬ها را تمجيد هم مي¬نمايد. درمتن چنين روابطي، زن نقش خودرا پذيرفته و خود اعتراض نسبت به آن¬¬را امري ضد ارزشي و ضد اخلاقي به¬شمار مي¬¬آورد. درجوامع مدرني که در روابط درون¬خانواده و اجتماع، امتيازاتي مانند معاشرت آزاد زن و مرد، حق تصميم¬گيري وبعضاً مديريت در خانواده، حق انتخاب¬همسر، حق¬¬کار و تصرف درآمدهاي مادي براي دختر و زن¬جوان درنظر گرفته شده و ارزش¬هاي¬اخلاقي خانواده، اجتماع و نيز قانون، پشتوانه¬ي اجرايي آن مي¬باشند، زمينه¬هاي خانوادگي و اجتماعي اقدام به خودکشي کاهش يافته و به¬دنبال آن گراف چنين حوادثي پايين آمده است1. روي¬هم¬رفته بايد اعتراف كرد كه در جوامع مدرن، زنان به¬لحاظ حقوقي به پيشرفت¬هاي غيرقابل انكاري دست يافته¬اند كه اغلب در قوانين¬شان گنجانيده شده و تا حدود زيادي در اجتماع¬هم نهادينه شده¬اند.
در کشور ما که جامعه¬ي شهري درمرحله¬ي گذار از پيش¬مدرن به¬سوي مدرنيته بوده و شهرهاي بزرگي مانند کابل، هرات و مزار که روابط سنتي در آن¬ها سست شده¬اند و درنتيجه ظرفيت بيش¬تر تحول¬پذيري را دارا مي¬باشند، نقاطي هستند که تنش ميان نسل¬جوان تحول¬خواه با نسل گذشته¬ي باورمند به روابط¬کهن، در آن¬ها به¬شدت جريان دارد. روابط توليدي (مناسبات اقتصادي) نوپا در شهرهاي بزرگ، پذيراي انديشه¬هاي توجيه¬گر چنين کسب و کاري مي¬باشد که عمدتاً توسط رسانه¬هاي جمعي، گروه¬هاي¬سياسي مدعي روشنفکري، سازمان¬هاي¬اجتماعي، مؤسسات و کشورهاي¬خارجي ترويج مي¬گردند. انديشه¬ي ليبراليزمي که روح مناسبات¬اقتصادي نو مي¬باشد، مجموعه¬ي نسبتاً منسجمي از آرا و افکار اجتماعي، سياسي و فرهنگي را به¬هم¬راه نظرات اقتصادي¬اش، يک¬جا عرضه مي¬کند. نظرات¬اقتصادي چنين مکتب فکري¬اي، يگانه نيازي است که تمامي جامعه¬ي رفاه¬طلب و پول¬دوست از آن استقبال مي¬نمايد، اما ديدگاه اجتماعي ـ فرهنگي¬اي که در يک کلي¬گويي گيج¬کننده مطرح گشته و طي¬آن امتيازات "سني" و "جنسي" را لغو مي¬کند، عناصر ناخواسته و ناخوشايندي براي نسل کهن به¬شمار مي¬روند که از متن روابط¬توليدي نو بيرون مي¬تراوند. درمقابل، نسل¬جواني¬که منافع خودرا در لغوامتيازات جنسي ـ سني گذشته مي¬بيند، شديداً ازآن استقبال مي¬نمايد. اين آغازتنش ميان دو نسل است. نسل گذشته¬اي که خود را از صلاحيت سرپرستي¬خانواده (بنابه سن و جنسش) برخوردار مي¬داند، چنين آرايي را برابر با لغو رهبريت بلا¬منازعش درخانواده و حتا اجتماع مي¬پندارد و سخت ازآن بيزار است. اين¬امر درمورد دختران¬جوان از کيفيت متفاوتي برخودار مي¬باشد. وقتي دختر و زن¬جوان براي کار و تحصيل مجبور به معاشرت با مردان مي¬گردد، براي پدر، برادر و شوهرش که هنوز درقيد ديد "اصالت¬جنسي" به¬سر مي¬برند، روابط¬جنسي پيامدحتمي معاشرت آزاد د وجنس به¬شمار می¬رود. به¬همين دليل و به¬منظور جلوگيري از بدنام شدن ميان قوم، همسايه و اجتماع، روابط¬آزاد دختر و يا زن¬جوانش را مانع مي¬گردد. اين امر به¬وضعيتي منتهي مي¬شود که تنش¬هايي را در درون خانواده ايجاد مي¬نمايد.
ازسوي ديگر، دخترجواني که براساس احساس دروني و نيز آموزه¬هاي نو، درصدد ازدواج با عشق و انتخاب است، هميشه تلاش مي¬ورزد تا از متن معاشرت¬آزاد با جنس¬مخالف، آن¬را تحقق بخشد. اما پدري¬که خودرا به¬دليل سن¬زياد و مرد بودن، عقل¬کل مي¬داند و بدين¬گونه خودرا برخوردار از صلاحيت تشخيص¬منافع آينده¬ي دخترش پنداشته، بنا به¬رأي خودش درصدد يافتن شوهرمناسب براي دخترش بوده تا به¬زعم خود، اورا خوشبخت نمايد. اين تنش¬ديگري است که در صورت پيروزي پدر، اعتراض جدي دختررا به¬دنبال داشته که خودکشي يکي از حادترين¬شکل واکنش به¬شمار مي¬رود.
از زمينه¬هاي ديگر خودکشي مي¬توان به روابط¬جنسي ناموفق ميان پسر و دختري اشاره نمود که با دوست¬داشتن و تصميم به ازدواج آغاز گرديده است. وقتي دختر باردار مي¬گردد و پسر از ازدواج با وي ابا مي¬ورزد، دختر فجايعي را پيش¬رو مي¬بيند که قرباني قتل¬ناموسي شدن يکي از آن¬هاست. درچنين شرايطي، تصميم به خودکشي يکي ازراه¬هاي نجات ازخشم نرينه¬هاي خانواده است. علاوه برآن، چه تنها با آشکار شدن بارداري دختر و يا کشته شدن توسط مردان خانواده، راز ميان خويشاوندان و همسايه¬ها برملا شده و سرافکندگي¬را براي همه به¬بار مي¬آورد. اما با اقدام به¬خودکشي امکان دفن رازي وجود دارد که مي¬تواند ضربه¬ي حيثيتي به خود و خانواده¬اش وارد نمايد.
علاوه بر زمينه¬هاي¬عيني رشد انديشه¬هاي¬ليبراليستي ميان مردم که ريشه در ساختار و پيچيدگي روابط¬توليدي با فرهنگ دارد، موج¬عظيم چندميليوني مهاجرت هم¬وطنان ما، به¬ويژه آناني¬که در کشورهايي با مناسبات¬سست سنتي (جوامع توسعه¬يافته و درحال¬توسعه) زيسته¬اند، درمجموع تمايل روزافزون به¬سوي آزادي¬معاشرت زنان و دختران¬را شدت بخشيده است. چون درآن کشورها بنا به¬مناسبات¬غالب اجتماعي، پدر از حاکميت و اعمال¬ فشارمطلق بر دختران برخوردار نبوده و اساساً آزادي¬هاي نسبي دختران و زنان¬جوان امري مذموم به¬حساب نمي¬¬آمدند. علاوه بر روابط¬اجتماعي کشورهاي ميزبان، پراکندگي خويشاوندان و اقوام که تلقين¬کنندگان اصلي احساسات "ننگ" و سرافکندگي مي¬باشند، عامل¬ديگري در کاهش¬فشار و محدوديت بر مادينه¬ها، درکشورهاي¬ميزبان بوده است. اما با ورود به کشور، غالب¬بودن مناسبات¬سنتي (دربسا موارد) از¬ يک¬سو، و سکونت ميان خويشاوندان و قوم، همان احساس گذشته مبني بر بدنام نشدن ميان قوم، همسايه و خويشاوندان تقويت گرديده، ايجاد محدوديت بيش¬تر براي مادينه¬ها و به¬ويژه نسل¬جوان را ايجاب مي¬نمايد. درمقابل، نسل¬نوي که در همان مناسبات کشور ميزبان پرورش يافته، پذيرش محدوديت¬هاي تازه براي¬شان مشکل بوده که خود به تنش¬ها، مقاومت¬ها و نافرماني¬هاي پي¬درپي نسل¬جوان مي¬انجامد. اين تنش¬ها با واکنش¬هايي چون عصيان و پرخاش¬گري، روسپي¬گري و بزه¬کاري تبلور يافته و بعضاً با خودکشي و خودسوزي اوج مي¬گيرند .
دراين رابطه کنفرانس سه¬روزه¬اي (25 ـ 23 عقرب 1385) در کابل داير گرديد که طي آن خانم سيماسمر رييس کمسيون حقوق¬بشر کشور، خواستار مجازات عاملين خودکشي¬ها و خودسوزي¬ها گرديد. هم¬چنين خانم فوزيه¬کوفي که درآن زمان معاون ولسي¬جرگه¬ي کشور بود، ادعا نمود که زنان عضو شورا تلاش خواهند نمود که به استراتژي تهيه شده در کنفرانس، جنبه¬ي قانوني دهند. وي افزود که آنان سعي به¬خرج خواهند داد تا مراجع تطبيق کننده¬ي قانون نيز در جهت کاهش خودسوزي¬ و ساير خشونت¬هايي که عليه زنان صورت مي¬گيرند، اقدامات مؤثري انجام دهند.
مسلماً چنين اقداماتي بي¬اثر نخواهند بود، اما بايد توجه داشت که علي¬رغم ممنوعيت رسوم مخالف¬اسلام در قانون¬اساسي کشور، "بد" و نيز شوهردادن دختران¬خردسال و "ازدواج اجباري" به¬عنوان امري¬عادي و رسمي¬رايج، هنوزهم ميان بعضي ازقبايل به¬اجرا درمي¬آيند. هنوزهم در زندان¬هاي¬کشور زناني زنداني هستند که خود قرباني خشونت و تجاوزجنسي مي¬باشند، درحالي¬که عاملين اصلي جنايت¬ و تجاوز که اغلب مردان با نفوذ و قدرت¬مندي مي¬باشند، آزادانه در کشور مي¬گردند و بعضاً کماکان بر اريکه¬ي قدرت تکيه زده¬اند. بنابراين، نخست بايد زورمداران به¬جاي¬شان نشانده شوند. درعين¬حال، به¬جاي افتخار کورکورانه به خرده¬فرهنگ¬هاي منطقه¬اي، قومي و قبيله¬اي که اغلب توجيه¬گر و مشروعيت¬بخش بسياري از خشونت¬ها عليه زنان مي¬باشند، آن¬ها¬را به نقد گرفته و عاملينش را افشا و مجازات نمايند. 
پانبشته¬ها
1. البته اين بدان معنا نيست که گراف خودکشي¬ها در غرب کاملاً پايين بوده، بلکه منظور اين است که از نقطه¬نظر فشارهاي خانوادگي مبتني بر "سن" و "جنس" و ايجاد محدوديت بر نسل¬جوان و به¬ويژه مادينه¬ها، مشکل زيادي ندارند. اما ميزان خودکشي¬هاي ناشي از بحران فکري ـ اخلاقي هنوز بسيار بالاست.




هیچ نظری موجود نیست: