۱۳۸۷ فروردین ۸, پنجشنبه

سمینارها و کارگاه های آموزشی برای زنان




کاظم وحیدی
چندروز دیگر، باز همانند سالیان گذشته به پیشواز مراسم بزرگ­داشت از روز جهانی زن می­رویم تا خودمان را اندکی دموکرات و طرف­دار حقوق انسانی زنان قلم­داد کنیم. اما آیا واقعیت این اداها و تظاهرات­هم چنین­اند؟ و آیا چنین کارکردها واقعاً می­توانند ما را به­سوی حقوق برابر زن و مرد رهنمون گردند؟ اینان مسائلی­اند که باید اندکی مورد توجه و بررسی قرار گیرند.
نخست باید بدانیم که سالانه چندصد سمینار، کنفرانس و کارگاه­های آموزشی خرد و کلان در سرتاسر کشور راه­اندازی می­گردند که برای بعضی از آنها حتا بیش­از صدهزار دالر آمریکایی مصرف می­شوند. برای دعوت­شدگان ازخارج کشور هرکدام روزانه تا یک­هزار دالر حق­الحضور و یا اجرت کنفرانس دادن، هزینه­های رفت­وآمد و مسکن و خرج و خوراک و بعضاً مصارف تفریح و سیاحت درنظر گرفته می­شود.. گاهی سمینارها چندصد نفر مدعو با خوراک دارد که حتماً در هتل­های پنج ستاره دایر می­گردند. مسلماً هرچه برشکوه ظاهری سمینار افزوده شود و مصرف آن بالا برود، برای شرکای داخلی و خارجی آن منافع ناشی از خوردوبرد بیشتری وجود دارد.
شرکت­کنندگان سمینارها، به­ویژه افراد به­اصطلاح وطنی­شان، معمولاً افرادخاصی هستند که نُقل هر مجلسی می­باشند. یعنی اغلب­شان سمیناریست­های حرفه­ای هستند که ده­ها بار در سمینارها و کارگاه­های آموزشی هم­سان و هم­موضوع شرکت نموده­اند.
حالا بیاییم و بررسی نماییم که هدف از برگزاری این سمینارها چیست؟ حتماً می­گویند ارتقای فکری ـ ظرفیتی شرکت­کنندگان. جالب است که اولاً شرکت­کنندگان، سمینارها را "سیمی­نهار" می­نامند. خوب، حالا كه الحمدلله همه انگليسي را به­تر از زبان مادري ياد گرفته­اند، مي­دانند كه سیمی همان "نیمه"­ي خودمان است و نهار هم غذای چاشت. پس شرکت­کنندگان تا نیمه­ی مجلس حضوریافته و باصرف غذای چاشت مثل جن گم می­شوند، درحالی­که نتیجه­ی تمامی سمینار و یا کارگاه­آموزشی در بعدازظهر و در پایان آن به­دست می­آید. دوم این­که، مدعوین حرفه­ایِ همیشگی، اگر علاقه و یا اندک استعدادی داشته باشند، یا اعتقادی نسبت به آموزه­ها و انگاره­های فمنیستی در آن­ها موجود باشد، هر کدام و با ده­ها سمینار و کارگاه دیدن، باید تاکنون یا فوق­پروفیسور می­شدند. حال آن­که میلیون­ها زن این کشور از فرط نادانی و گرسنگی، بدترین دوره­ی زندگی خود را می­گذرانند، که با کم­کردن هزینه­ی سمینارها و شامل ساختن تعداد زیادی از زنان در این برنامه­ها، می­توان هم از هزينه­هاي صرفه­جويي شده در جهت بهبود وضع اقتصادي زنان استفاده نمود و هم با شركت­دادن زنان معمولي، به­رشد و ارتقاي فكري آنان همت گماشت.
وآنگهی، باید نخست بحث کمیت و کیفیت و یا گستردگی و عمق را به­نقطه­ای برسانیم تا نتيجه­گيري در موضوعات مطالعاتي براي­مان آسان گردد. یعنی باید ببینیم که گسترش دادن آموزه­های تئوریک، زیاد مهم­اند و یا عمیق نمودن یک مقوله­ درجامعه و به­اجرا گذاشتن آن. به­راستی کدام­یک می­تواند زنان را دارای انگیزه نموده و به­تدریج آنان را به حقوق برابرشان با مردان نزدیک سازد؟ و اين­كه تنها با تلاش و مبارزه­ی عملی دراين راستا و ايستادگي روي اصول و مطالبات اساسي و شفاف می­تواند زنان را به اصل برابری با مردان باورمند ساخته و به نتایج مثبتی رساند یا اندوختن پی­درپی تئوری محض و سمینارگردی بر سرنوشت زنان تأثیر گذارد؟ مگر تاکنون درکشورما براي برگزاري صدها سمینار و کارگاه­آموزشی، ساختن فلیم­ها، پوسترها، نمایش­نامه­ها و... درمورد حقوق­انساني زنان و محوخشونت علیه آنان، پول­های زیادی به­مصرف نرسیده است؟ مگر در قانون­اساسی که میلیون­ها دالر برای پروسه­های، تدوین، تدقیق و تصویب آن هزینه گردیده است، بسیاری از مسائل مانند ازدواج­اجباری و صغیره، هم­چنین رسومات ضداسلامی­ای که به­خشونت و تبعیض علیه زنان می­انجامد، ممنوع نگردیده­اند؟ آیا تاکنون آن بخش­هایی از قوانین کشور که به­نفع زنان می­باشند، اجرا گردیده­اند؟ درحالی­که سالانه صدها و شاید هزاران­بار چنین­جرم­هایی علیه زنان ارتکاب ­گردیده و در کنارش به­همان اندازه سمینار و کارگاه آموزشی دایر می­شوند؟
خلاصه اين­كه، چه در انتخاب دعوت­شدگان به سمينارها و كارگاه‌هاي آموزشي و چه در دادن هزينه جهت كمك (فند) به­اصطلاح مبارزاتي براي زنان، هميشه عده‌اي خاص و شناخته شده ليست شده­اند كه ازفرط شهرت و تنعم و آموخته‌ها، خوداينك درسردرگمي چگونه مصروف­كردن پول و اندوخته‌هاي فكري و نيز چگونگي معاشرت با زنان معمولي افتاده­اند، چراکه به­جای رشد و ارتقای فکری ـ ایمانی، خود به سوپرزن­های مغرور و متکبری تبدیل شده­اند که بیش­از هرکس دیگر بلای جان زنان گردیده­اند. ساختمان‌هاي بسيار مجلل و دفاتر و ديوان­عريض و طويل و معاش‌هاي كلاني كه صاحبان نام و نان براي مؤسسه‌ي به­اصطلاح مبارزات زنانه‌ي خود مهيا نموده­اند، چنان سنگين است كه درصورت جمع نمودن همه‌ي آن‌ها، مي‌توان سرنوشت بخشي از زنان جامعه­را تغيير داد. تاكنون معلوم­هم نگشته كه اين خانم‌هاي نام­دار براي بهبود بخشيدن وضعيت زنان مريخ مبارزه مي‌كنند و يا به ناز­پروري زنان و دختراني كه جز تجمل و آرایش­خود، دغدغه‌اي ندارند و مانند مور و ملخ در این­گونه دفاتر و مراکز گرد آمده­اند تا خوشایند صدقه دهندگان گردند؟ چراكه هيچ اثري از فعاليت آنان درجامعه و زندگي زنان به­چشم نمي‌خورد. آيا حتا يك­بار آنان توانسته­اند كه به­لحاظ تئوريك­هم كه­شده، به استراتژی و مطالبات مشخصي كه به بهبودبخشيدن وضعيت­زنان بینجامد، دست يابند؟ جاي دوري نمي‌رويم، نيم­نگاهي به نشريات زنانه! كه در رأس اکثر آنان زنان فاتح سمينارها و كنفرانس‌هاي علمي ـ فمنیستي و جنسيت (Gender) قرار دارند، بيندازيم و ببينیم كه كدام يك از مسائل و مشكلات اساسي و عمده‌ي زنان را به­بحث و موشكافي­علمي گرفته­اند؟ آيا تاكنون تنها به­اين نكته رسيده‌اند كه معضل عمده‌ي زنان كدام است؟ آيا ادعاهايی كه در مورد بهبود وضعيت زنان صورت مي‌گيرند، واقعيت دارد؟ آيا وضعيت زنان در تمامي عرصه‌ها حتا درسطح دهه‌هاي 50 و 60 همين­كشور رسيده­ است؟ آيا آن­چه آمار داده مي‌شود و از آن­ها تحول در زندگي­زنان را نتیجه می­گیرند، جز اندكي تغییرصوري و سطحي كه بيش­تر با ارقام و ظواهر سروكار دارد، هيچ پيش­رفت اساسي‌اي كه زنان بتواند با پشتوانه‌ي آن مراحل رشد و تكامل، يا حتا دفاع از حقوق­انساني خودرا مطابق آن عملي سازند، پديد آمده است؟ كدام­يك از قوانين كشور در صورت تعبير و تفسير­درست آن، منافع و حقوق­انساني زنان­را تضمين و يا حمايت مي‌نمايد؟ چه نيرو و تشكيلاتي واقعاً درجهت حمايت از حقوق­انساني زنان شكل گرفته كه منافع زنان­را بر ديگرمنافع ترجيح دهند؟
ولي­نعمتان خارجي بابرگزاري هزاران سمينار و كارگاه و كنفرانسی كه طی آن ده‌ها ميليون دالر را هزينه نموده­اند، آيا به­جز نقطه‌اي كه تنها يكي­دو درجن زن­را چنان متمول ساخته كه اينك قادر­ند انسان­های زيادي­را عقده­گشایانه حتا بخرند و به­اسارت گيرند، رسيده‌ايم؟ درحالي­كه بخش­بزرگي از زنان از شدت فشارهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، رواني و... به خودكشي و خودسوزي رومي‌آورند و آمارها نشان مي‌دهد كه ميزان اين حوادث در سال 85 دو برابر سال 84 و چندين برابر سال‌هاي پيشی كه هنوز سمينارها و كارگاه‌هاي آموزشي به اين سطح رونق نيافته بود، رسيده اند.
حال و باتوجه به موارد يادشده، آيا بهتر نيست تا اين هزينه‌هاي سنگين را من­بعد به­جاي مجالس بی­محتوا، براي ازميان برداشتن مشكلات و معضلاتی­كه منجر به خودكشي و خودسوزي مي‌گردند، به­مصرف رسانند؟ يا اين­كه با اين ده‌ها­ميليون دالر، زنان شايسته و داوطلب­را جهت آموزش براي پوليس باصلاحيت زنانه، وكلاي مدافع، قاضي و بازپرس‌هاي آگاه و متعهد نسبت حقوق­انساني زنان هزينه مي‌كردند تا نيمه‌ي مغضوب جامعه و به­ويژه نسل­جوانش از روي استيصال و درماندگي و بی­پناهی دست به­خودکشی نزنند.
مسلماً باشکل­گیری نيرويي معتقد به برابري زن و مرد، براي حفاظت­از آنان كه نه­تنها مردانه فكر نمي‌كنند و همانند پليس مرد كه تمام هم­وغمش دست­يابي به بدن زن و چگونگي استفاده‌ي شخصي و تجارتي از آن است، نبوده بلكه توجهي به­حال اسف­بار هم­جنسان خود باشند، مي‌تواند لااقل دلهره‌ي ناشی از احساس ناامني دايمي زنان­را كاهش دهد. شايد اين‌ها همه رؤيايي بيش نباشند، چراكه...

هیچ نظری موجود نیست: